بؤلوم : Kenger
پنجشنبه 5 بهمن 1391     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
در باره ریشه تركی - آلتائی نام زنگان ، نظرات مختلفی ارائه شده است، مهمترین آنها عبارتند از:
١-"سینگه نSingәn ":
نام شهر زنگان، محرف تركیب تركی "سین+گه ن" به معنی "سرزمین مقبره ها و دفینه گاه" است:
الف-سینSin :
سین Sin كلمه ای تركی به معنی مقبره و مدفن است. از همین ریشه است كلمات "سینلهSinlə "، "سینلاق Sınlaq" و سینهSinə ، هر سه به معنی مقبره، قبر، مدفن، مزار، مجسمه یادبود و صنم (ابن مهنا، سنگلاخ، عثمانی، قپچاق، ...). "سین" در تركی قیرقیزی، قزاقی، نوقای و ... به معنی مجسمه، مخصوصا مجسمه سر قبر است. برخی از تركی شناسان كلمه "سین" تركی را اصلا مشتق از كلمه چینی "چین" كه به معنی راهرو كناری در معابد نیاكان است دانسته اند. اما ظاهرا در زبان تركی كلمه "سین" در آغاز دارای معنی بدن انسان، قد و بالا، ظاهر خارجی انسان بوده و مزار از آن جهت كه معمولا به اندازه بدن یك انسان می باشد بدین نام خوانده شده است. در تركی باستان اصطلاحات مربوط زیر موجود بوده اند: بوی سینBoy Sın (قد و بالا)؛ بوذلوغ سینلیغ كیشیBoyluğ Sınlığ Kişi (مرد بلند بالا)؛ "سین اورونSin Orun " (جایگاه مقبره). به نظر می رسد تشابه كلمه تركی سین به معنی مزار با كلمه سینوس لاتین به معنی شكاف و شیار حادثه ای تصادفی است. تبدیل "سین" (سینگه ن) به "سان" (زنگان) به سیاق تبدیل "چان" و "چین" در تركی باستان است (نگاه كنید به بند ٤ در زیر: چانگقان). قابل ذكر است كه در تركی اویقوری باستان كلمه ای به شكل سانگرام (سانگ+رام) از ریشه سانسكریت و به معنی معبد وجود داشته است.
ب-گه نGәn :
عنصر "-جان" در نام فعلی زنجان و "-گان" در نام مردمی و تلفظ تركی آن زنگان، -كلمه ای تركی است. پسوند توپونیم ساز "-غان-ğan " "-قان-qan " (در تركی قاراخانی)، "-گان -gan"، "-خان-xan " (در تركی باستان)، "-كه¬ن -kən" (در تركی باستان) و مشتقات آنها (قاناqana ، كانkan ، جانcan ، وانvan ، انan ، ...) نشان دهنده جا، مكان و محلهای جغرافیائی و همچنین سازنده عناوین (مانند "بورخانBurxan "-بودا، "تنگریكه¬نTәñrikәn "-اعلیحضرت، "تارخان Tarxan"، "باشقانBaşqan ") در زبان توركی است. ریشه این پسوندها را می توان همزمان در زبانهای گوناگون اورال آلتائی مانند توركی و موغولی، و زبانهای پروتوتوركی مانند سومری تعقیب نمود. این پسوند-كلمه كه در زبان موغولی نیز موجود بوده و بویژه پس از عناوین شخصیتها، نام رودخانه و كوهها آورده می شود، به حد وفور در نامهای جغرافیائی سراسر آزربایجان و ایران و دیگر مناطق ترك نشین بكار رفته است. برخی بر این عقیده اند كه پسوند "-قان-qan " از طریق قوم و یا اتحادیه اقوام پروتوتورك ساكا (نك. سقز) به زبان پارتیان و از آنجا به زبانهای ایرانی پیش از اسلام وارد گردیده و پس از استیلای عرب و نفوذ فرهنگ زبانی عربی، تبدیل به "-جان-can " شده است.
احمد كسروی نیز متوجه وجود همچو پسوند-كلمه ای در نامهای جغرافی آزربایجان شده بود، اما آنرا به نادرستی پسوند-كلمه ای فارسی-ایرانی-آریائی پنداشته بود: "كلمه وان كه اینان بر آخر این شهرها میگذراند كلمه ای است كه در آخر نام های آبادیها بسیار معروف میباشد چنانكه در این نامها: شیروان، نخجوان، هفتوان، ایروان، كردوان .... ان، گان، ران، لان، رام كه در آخر نامهای آبادیها فراوان می آید همه از یك ریشه می آید و بمعنی شهر یا جای یا بوم میباشد". بر خلاف نظر كسروی، نه تنها مرتبط شمردن پسوند-كلمه "قان" تركی در نامهای جغرافیائی با زبانهای ایرانی، مطلقا نادرست است، بلكه هر نام جغرافیائی در مناطقی كه روزهائی تحت حاكمیت تركان و دیگر اقوام اورال آلتائی بوده و دارای پی افزوده خان-قان-گان-جان و كه ن-گه ن-یه ن، .... باشد، به احتمال بسیار زیاد نامی تركی و یا اورال آلتائی است.
به این پسوند-كلمه در توپونیمهای باستانی مانند كورقان - قورقان (پشته ای كوچك بر مزار مرسوم در میان اقوام اوراسیا در ٥ هزار سال پیش. بعدها به معنی استحكامات و قلعه و ...)، قادیرقان، بارسیغان-بارسقان (نك. ورزقان)، قارقان (نك. قاراقان-خرقان)، قاتقان (خم، انحنا، كج و مورب)، یارقان، یارلیقان (از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل پرتگاه، كناره دره، شكستهای كنار رودخانه)، بارقان (زمین سست، محل باتلاقی)، چالاغان (از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل زندگی طائفه چالا-چلا از توركان قیپچاق)، اؤتوكه¬ن (به معنی محل دعا و نام الهه مكان، فرم اولیه آن "اؤتوك+-كه ن". مك. یاسوكند، نك. یئكه ن) و ... بكار رفته است. این پسوند در توپونیمهای بیشماری در سرتاسر سرزمینهائی كه روزگاری تحت حاكمیت اقوام آلتائی، پروتوتورك و تورك بوده اند بویژه در ایران و آزربایجان به یادگار مانده است، از آن جمله اند نامهای جغرافیائی زیر: آزه¬ربایجان-آزربایجان، بلاسجان-بلاشگان، داخرقان-توفارقان، بیلقان-بایلاقان (نك. بیله سوار)، مغان-موغان، زنگان-زنجان، سیساقان-سیسجان، كوشگان-جوشقان، یئكه¬ن (نك. یئكه ن)، شانجان، سدقان (صدقان)، چادگان (چادقان)، چؤهره¬قان (نك. چهرگان)، دلیجان، اندیجان، دیلمقان، نوشیجان، كمیجان، ورزقان، گوگان، گرگان-جرجان (نك. گرگان)، واسپورقان-سوپورقان، ارزینجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان-چپقان، جنقان-جنگان، و... .
پسوند "–جان" و عنوان "جان": پسوند جغرافیائی "–جان" كه تلفظ عربی پسوند اصلی "قان" تركی است را، نمی باید با كلمه "جان" تركی كه در برخی از القاب و عناوین و پیش از نام اشخاص بكار رفته اشتباه نمود. جانCan ، كلمه و صفتی تركی به معنی بزرگ و درشت است كه معمولا در اسامی زنان خویشاوند بكار می رود، مانند "جان ائجه" به معنی خواهر بزرگ پدر (عمه)، "جان بیگیم"، "جان آقا خانیم" و ... . این كلمه در نام مردان عموما به شكل "جانیCanı "، "چانیÇanı "، "شانی Șanı" و به معنی عموزاده، دائی زاده و ... بكار رفته است. مانند "جانی بك"، "جانی خان"، "جانعلی"، "جان محمد" (از سرداران شاه اسماعیل)، ....
اشاره غیرمستقیم مستوفی به ریشه تركی "سینگه ن"
به گفته حمدالله مستوفی، "شهر زنجان را اردشیر بابكان ساخته و "شهین" یا یعنی منسوب به شاه خوانده است". در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین گفته می شود "شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان میباشد. گویند آن شهر را اردشیر بابكان بنا كرد ...". اما ماخذ و منبع مستوفی در مورد ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر آزربایجانی توسط اردشیر بابكان معلوم نیست و تاكنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، همانگونه كه بدرستی در بسیاری از منابع فارسی نیز تثبیت شده و مسلم است، كلمه "شهین" مذكور، از نظر زبان شناسی ارتباطی به زبانهای پارسی باستان، دیگر زبانهای ایرانی و ادبیات اوستایی و غیر آن ندارد.
با اینهمه اشاره مستوفی به نام "شهین"، و همچنین معنی آن به شكل "شهر منسوب به شاه" دارای اطلاعات ذی قیمتی در باره هویت و ریشه تركی این نام است. اولا ثبت "شهین"، چیزی به جز فرم ایرانی شده بخش اول نام اصلی و تركی شهر یعنی "سین" نمی باشد (مانند تبدیل "سونقور" به "شونقار"). ثانیا مستوفی بخش دوم نام این شهر یعنی "گه ن"-"قان" به معنی محل را با كلمه دیگر تركی یعنی "قان-خان" كه به معنی شاه است اشتباه نموده و در نتیجه به نقل روایتی برای تقویت این گمان اشتباه خود دست یازیده است. اما خود این اشتباه، آشكارا نشان می دهد كه وی تردیدی در ریشه تركی این نام نداشته است. به همه حال اشاره مستوفی به نام "شهین" (سین تركی) و منسوبیت آن به شاه (قان-خان تركی) موید نام اصلی و تركی اولیه شهر زنجان-زنگان یعنی "سینگه ن-سینقان" است.
٢-"سانقانSanqan ":
نام شهر زنگان محرف كلمه تركی سانقان (سان+قان) تركی به معنی محل شمارش، مكان داوری و مجازا محشر است. در این تركیب، كلمه تركی "سان" بن مصدر "سانماق" در تركی باستان میباشد كه به معنی شمردن، محسوب كردن، شمرده شدن و محسوب شدن، حساب كردن، فكر كردن، انگاشتن، گمان و فرض كردن، قیاس كردن، انتظار داشتن، حدس زدن، قضاوت كردن، ... است. از همین ریشه است كلمات و تركیبات "سانكی" (گویا)، "سان" (عدد، شمار)، و اصطلاح "سان دیدن" در زبان فارسی به معنی شمردن افراد لشكر. تبدیل "الف" نخستین كلمه "سانقان"، به فتحه در "سنقان" (زنگان)، به سیاق تبدیل "آیاق" به "ایاق" در زبان و لهجه های گوناگون تركی بوده و امری معمول است. تبدیل حرف "سS " به "زZ " نیز به لحاظ قواعد زبان تركی قانونمند و قاعده ای معلوم در زبان تركی است. مانند تبدیل سككیز اونSəkkiz On به سكسه¬نSəksən ، دوققوز اونDoqquz On به دوخسانDoxsan و سیگیلSigil تركی قدیم به زیییلZiyil (این كلمه اخیر تركی در شكل زگیل وارد زبان فارسی شده است).
وجه تسمیه سانقان :
بنا به عقیده قزلباشان ترك علوی (سرطالبی، سیر طالیبی، ... در ایران به خطا با گروه متفاوت ایرانی-كردی اهل حق یكی شمرده می شوند)، انسانها در روز قیامت در سلطانیه (نك. قونقور اؤله نگ) زنگان آزربایجان جمع شده و نیكوكاران به بهشت و بدكاران به جهنم خواهند رفت. كردان علوی اهل حق نیز مشابه همین اعتقاد را در باره شهرزور دارند. (شهرزور در بسیاری از منابع دوره اسلامی به شكل حد جنوبی آزربایجان تاریخی ذكر شده است. امروزه در خاك عراق شهركی بنام شهرزور (زور، سورا) در شمال شرقی سلیمانیه نزدیك مرز ایران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مریوان استان كردستان وجود دارد).
در تركی باستان تركیبی به شكل "سان ساغیشSan Sağış " (محاسبه و حساب و كتاب) وجود داشته كه بررسی آن میتواند به ریشه شناسی صحیح نام زنگان پرتو افكند. "ساغیش" در تركی قدیم و میانه به معنی روز داوری و قیامت، و "ساغیش گونوSağış günü " به معنی روز قیامت است (كیتاب-ی دده قورقود: "ساغیش گونونده، آینا گؤركلوSağış günündә ayna görklü "- در روز قیامت آئینه زیباست). به نظر می رسد كه جز اول تركیب باستانی "سان ساغیش"، یعنی كلمه "سان" با نام شهر "زنگان" به معنی محشر، و جز دوم آن یعنی كلمه "ساغیش" با نام شهر "سجاس" در جنوب سلطانیه به معنی روز داوری و قیامت مرتبط بوده باشد (ساغیش-ساغاش-ساگاش-ساگاس-ساجاس-سجاس).
ریشه شناسیهای محتمل دیگر :
٣-نام شهر زنگان محرف كلمه "سانقانSanqan " تركی به معنی مكان مشهور و محل معروف می باشد. در این تركیب "سان" به معنی شهرت است.
٤-زنگان محرف و مخفف كلمه "چانگقانÇañqan " (چانگ+قان) تركی، به معنی محل ولوله و همهمه است (اشاره ای مبهم به صور اسرافیل و محشر؟). چان-چانگ-چانق (چین-چینغ-چینق-چینگ) كلمه ای تركی به معنی سر و صدا، نعره و فریاد، همهمه، ولوله، صدای زد و خورد و زنگ و زنگوله .... چان (چانگ) در تركی معاصر همچنین به معنی ناقوس است. برخی از تركی شناسان آن را از ریشه ای چینی دانسته اند كه به نوبه خود منشا كلمه چنگ در زبان فارسی نیز می باشد. همریشه با كلمات چینقیرتی (صدا)، چینقیراق (زنگوله)، چینقیرداق (وسیله ای كه با آن صدا ایجاد كرده و جلوی گریه كودك را میگیرند)، چینقیرداماق، چینلاماق، چینلاتماق (هر سه به معنی صدا در آوردن، به صدا در آوردن)، چینقراماق (از اسم چینقیر، صدا درآوردن ناقوس، زنگوله، زنگ زدن)، چینقارتغو (نوعی زنگوله).
تبدیل صدای "چÇ "-"جC "به "سS "-"زZ " قاعده ای بسیار شناخته شده در فونئتیك تركی است. مانند تحول "بنزه¬مه كBənzəmək " به "بنجه¬مه كBəncəmək "، سیریشSiriş به چیریش Çiriş در بعضی لهجه های توركی آزربایجان، "جولCol " قاراچای به "زولZol در توركی بالكار (به معنی راه)، تبدیل "اجلƏcəl " عربی به "ازلƏzəl " در توركی قازان، تبدیل ساچSaç و ساچاقSaçaq تركی به چاچÇaç و چاچاق Çaçaq در قیرقیزی، تئلئوت و اویروت، تبدیل مصدر تركی جارلاCarla به زارلاZarla در مونقولی و .... حادثه اسقاط حرف "گ" از چانگقان و تبدیل آن به چانقان (زنگان) در نام دیگر شهرهای آزربایجان نیز دیده می شود، مانند تبدیل "یئگكه ن" به "یئكه ن" (در نام شهر یكان به معنی شهر نیكو. نك یكان)، "تیكگه ن" به "تیكان" (در نام شهر تیكان تپه، نك. تكاب).
٥-سنگگه نSәñgәn : نام شهر زنگان مخفف و محرف كلمه "سنگگه ن" تركی به معنی محل فرونشستن غوغا، مشتق از فعل "سنگیمه كSәñimәk " است. این فعل به معنی به آرامش گرائیدن، فرو نشستن چیزی تند و شدید مانند غوغا، جنگ، طوفان و زلزله و باران و ... می باشد. از همین ریشه است كلمه "سنگیرSәñir " كه در تركی باستان به معنی دماغه، قسمت بیرون آمده یك كوه، گوشه و بخش بیرون آمده یك دیوار می باشد. نام روستای "سنگر" در حومه اورمیه همین كلمه تركی قدیمی است. بسیاری از لغتشناسان كلمه "سنگر" در زبان فارسی، و برخی از آنها كلمه "سنگین" فارسی را نیز مشتق از این كلمه تركی دانسته اند.
٦-زنگان محرف و مخفف كلمه "سانچغانSançğan " تركی به معنی نوعی بوته خاردار و مشتق از فعل "سانجماق" است. از همین ریشه است "سینجان" به معنی قوطی خار در تركی عثمانی، "سانچقان قاتی" به معنی میوه نوعی درخت و یا بوته خاردار در تركی خاقانی. نامگذاری اماكن زیستی بر اساس پوشش گیاهی مجاور آنها روشی معمول در تاریخ اقوام ترك و آزربایجان است، مانند قاراقان-خرقان (نك. خرقان) و ...
٧-در زبان تركی كلمه دیگری به شكل "چانگÇañ " و به معنی گرد و غبار وجود دارد. بر این مبنا، "چانگقان" (چانقان-زنگان) به معنی مكان گرد و غباردار است.
وجه تسمیه "سینگه ن"
١-اكثریت تركان، شهر زنجان را با نام "زنگان" می خوانند. این خود دلیلی بر "گه ن" بودن بخش دوم نام این شهر (سینگه ن) میباشد و نشان می دهد كه فرم زنجان تلفظ عربی این اسم در دوره پس از اسلام بوده است. از سوی دیگر در جامع التواریخ گفته می شود كه در زبان تركی "سینله" منحصرا برای نامیدن قبر كفار و مزار برای نامیدن قبر مسلمانان بكار می رود. این نیز نشان می دهد كه نام سینگه ن، مربوط به دوره پیش از اسلامی این منطقه از آزربایجان، و قبل از پذیرش اسلام از سوی تركان و رواج یافتن فرهنگ اسلامی در آزربایجان می باشد.
٢-در آزربایجان شهرها و روستاهای دیگری با نامهائی به معنی مدفن و مقبر وجود دارند. مانند:
-"قورقان Qurqan" كه نام چندین شهر و روستا در آزربایجان و خراسان (نك. گرگان) است. این نام كلمه ای تركی به معنی تپه ای كوچك كه از انباشتن خاك بر سر مزار به وجود آید، تپه مصنوعی مزار كه از انباشتن خاك و یا سنگ بر روی مزار بوجود می آید می باشد؛
-"سوپورقانSupurqan " (سوبورغان، سپرگان) نام روستائی در شهرستان اورمیه. در شهر بناب (نك. بناب) نیز قبرستانی بنام سپرگان وجود دارد. این كلمه تركی كه به معنی قبر و مزار می باشد در زبان موغولی به شكل "سوبورغان" و در تركی سویون به اشكال "سووورقا" و "سورقا" موجود است. در متون تركی باستان و قدیم عباراتی چون "سین سوبورقان اورون" (مكان مزارها)، "سین سوبورقان یئركه یاخین"، "سین اورون"، "سین سوبورغان آراسینتا" (در میان مزارها) بسیار بكار رفته است.
-در روایات باستانی ارامنه ادعا میشود كه حضرت نوح و همسرش در شهر مرند آزربایجان (نك. مرند) مدفون شده و اسم این شهر آزربایجانی از یك فعل ارمنی به معنای دفن یا دفینه مشتق شده است. (ارامنه امروزی ادعا می كنند حضرت نوح بعد از طوفان در نخجوان فرود آمد و در این شهر مدفون شد).
٣-در منطقه زنگان در تطابق با وجه تسمیه آن، اماكن مقدس، معابد، مقابر، بقعه ها، امامزاده ها و زیارتگاههای تاریخی بیشماری وجود دارند. در زیر به برخی از آنها اشاره می شود (در مورد امامزاده ها، به ناحیه ابهر اكتفا شده است):
-مجموعه‌ی "دوزهونDuzhun " و یا "دوزهونلارDuzhunlar " (به فارسی مردان نمكی): (هون-خون-قون-گون در تركی باستان به معنی انسان، آدم و مردم است. كلمه تركیبی "ائلگونElgün " به معنی توده مردم در تركی مدرن نیز از همین ریشه است). از این مجموعه كه در معدن نمك روستای چهرآباد (نك. چهرگان) در‪ ۷۵ كیلومتری جنوب شرقی زنجان قرار دارد، تاكنون جسد شش نفر به همراه اشیاء گوناگون و ٣٠٠ قطعه پارچه كشف شده است. معدن نمك چهره‌آباد و دوزهونلار (مردان نمكی) مكشوفه در آن، با قدمت تقریبی بین هزار و هفتصد تا دو هزار و سیصد سال از جمله مهمترین اطلاعات باستان‌شناسی آزربایجان است.
-قبر حضرت قیدار نبی: در خیابان اصلی شهر قیدار (خدابنده)، در شهرستان خدابنده (قیدار) در صد كیلومتری جنوب شرقی زنگان قرار دارد. بنا به بعضی روایات، قیدار بزرگترین (و یا دومین) پسر از دوازده پسر حضرت اسماعیل و نوه حضرت ابراهیم خلیل الله و بیست و پنجمین (و یا سی امین) جد پیغمبر اسلام بوده است. این بقعه بدست دولتزن ترك بولوقان (بلغان، بلغار) خاتون، دختر ارغون شاه احداث گردیده و گنبد و مقبره آن در تاریخ ١٣١٩ هجری قمری توسط امیر افشار جهانشاه تعمیر شده است. (در دیگر نقاط آزربایجان نیز -بنا به روایات گوناگون- پیغامبرانی مدفون اند: قبر حضرت حجی ‏علیه‏السلام در همدان؛ قبر حضرت حیقوق (حبقوق نبی) در شهرستان تویسركان (نك. تویسركان) استان همدان؛ مرقد حضرت اشموئیل‏ (شموئیل) در یازده كیلومتری شهرستان ساوه-جاده بویین زهرا (نك. ساوه)؛ قبر پسر لقمان و چهار پیغمبر (چهار انبیا علیه ‏السلام) در قبرستان پیغمبریه در قزوین (نك. قزوین)؛ قبر نوح و زن وی در مرند و یا نخجوان (نك. مرند)، ....).
-مقبره‌ اولجایتو محمد معروف‌ به‌ گنبد سلطانیه:‌ این‌ بنای‌ معظّم‌ كه یكی‌ از شاهكارهای‌ هنر معماری‌ تركی-آزربایجانی و دنیای‌ اسلام‌ به‌ شمار می‌آید، در چهل‌ كیلومتری‌ جنوب‌ شرقی‌ شهرستان‌ زنجان‌ و در دشت‌ مسطّح‌ سلطانیه‌ (نك. قونقور اؤله نگ) واقع‌ شده‌ است‌. اولجاتیو سلطان امپراتوری تركی آزربایجانی ایلخانی مذهب علوی قزلباشی تركی را به عنوان مذهب خود پذیرفت و پایتخت را از تبریز به سلطانیه آورد. بنای گنبد سلطانیه در دوران حكومت وی و در مدت حدود ٩ سال احداث شد و به اوج شهرت خود رسید. اولجایتو قصد انتقال اجساد امامان شیعی به سلطانیه را نیز داشت، اما بعدها از این فكر منصرف گشته، این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص داد. به اعتقاد برخی محققان، جایگاه قبر امپراتور ایلخانی در سردابه كه از فضاهای جانبی گنبد سلطانیه بوده و در ضلع جنوبی در زیر تربت‌خانه واقع شده قرار دارد. سلاطین ایلخانی به پیروی از اعتقادات و سنن خویش اجساد مردگان را همراه اسباب و وسایل معیشتی آنان در گورهای سردابه‌ای در زیرزمین‌ها دفن می‌كردند و سعی در ناشناخته ماندن مقابر و گورستان‌های خود داشتند.
-بوراق بابا یاتیریBuraq baba yatırı ، سولطان چلبی اوغلو كئچه بؤركو (مقبره‌ سلطان چلبی اوغلو و یا آرامگاه شیخ براق‌ بابا): آرامگاه سلطان چلبی اوغلی و یا مقبره شیخ براق در ٥٠٠ متری جنوب باختری محوطه تاریخی سلطانیه بر سر راه سلطانیه – خدابنده، و در ٣٠ كیلومتری شرق زنگان قرار دارد. نام تركی آن «چلبی اوغلو كئچه بؤركو اوجاغی» است (كئچه بؤرك در زبان تركی به معنای كلاه نمدی است). عده ای از محققان این مقبره-جمع ائوی (جمعخانه) را كه قدمت آن به دوره امپراتوری تركی آزربایجانی ایلخانی میرسد محل دفن سلطان چلپی، نوه مولانا كه به دعوت اولجایتو از قونیه به سلطانیه نقل مكان كرد می دانند. برخی نیز آنرا متعلق به شیخ براق بابا از بزرگان طریقت شمسیه و علویان قزلباش در آزربایجان و تركیه دانسته اند. شمسیه، شاخه قزلباشی-علوی طریقت اصلا سنی مولویه است. شیخ براق بابا كه از خاصان دربار سلطان محمد خدابنده (الجایتو) بود و به حلول حضرت علی در قالب اولجایتو امپراتور ایلخانی اعتقاد داشت، در جنگ او با گیلكیان در نزدیكی لاهیجان به قتل رسید. بوراق بابا خلیفه ای بنام امیرجی داشت كه گویا كلاه "سولطان چلبی" از پیروان خویش را كه به‌ عنوان تبرك و در حین سماع در قونیه از او دریافت كرده بود، بر بالای مزار پیر خود شیخ براق بابا گذاشته است. این بنا از دو بخش یاتیر (مقبره) و جمع ائوی (جمعخانه) تشكیل یافته است. معماری این مجموعه با الهام از عقاید و مراتب مذهب تركی قزلباشان علوی طراحی شده است. سبك قبر شیخ براق (؟) در این آرامگاه حلقه ذكر صوفیان ترك را تداعی می نماید. داخل مقبره به فضاهایی تقسیم شده كه جسد سلطان (؟) در وسط و جسد مریدان با توجه به مراتب آنها در گرداگرد آن قرار داده شده اند. بخش نخست در قسمت ورودی به فقرا اختصاص داشته است. حجره‌های انفرادی صحن مركزی درهای كوتاه دارد و محل ریاضت مریدان با توجه به مراتب آنها بوده است. صحن جمع ائوی (خانقاه) محل سماع جمعی بوده كه پیر در وسط و مریدان در دور او حلقه می‌زدند. بخش‌های جنوبی بنا احتمالا به ‌عنوان كلاس‌های آموزشی و فضای واقع در دو طرف ایوان جنوبی محل ذكر زمستانی بوده است.
-آغو ایچه ن دده احمد اوجاغیAğu İçən Dədə Əhməd Ocağı (بقعه پیر احمد زهرنوش): یكی از بناهای قدیمی شهرستان ابهر آرامگاه مولانا قطب الدین احمد ابهری مشهور به آغو ایچه ن (پیر زهرنوش، ٥٠٠ - ٥٧٧ هجری قمری) در منتهی‌الیه قسمت جنوبی ابهر و در انتهای خیابان ١٧ شهریور است. در تركیه نیز چندین اوجاق علویان ترك قزلباش با نام "آغو ایچه ن" وجود دارد، از جمله قارادونلو جان بابا آغو ایچه ن اوجاغی. مولانا قطب الدین احمد ابهری كه از بزرگان مذهب قزلباشی علوی و سرسلسله صوفیان و محدثی صاحب كمال بود، مریدان خود را در این محل ارشاد می كرده است. این بقعه ساخته شده در اواخر قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری، محل به سر بردن چهارصد صوفی بوده است. گنبد بنا به سبك پنج و هفت و همانند گنبدهای دوره سلجوقی احداث شده است. بقاع دیگر این مجموعه به استناد متون تاریخی متعلق به دو عارف بزرگ به نامهای ابوبكر محمد بن عبدالله ابهری صاحب كتاب العوامل فی شرح مذهب مالك بن انس و همچنین مولانا شهاب الدین ابهری است كه تا اوایل دوران صفوی در قید حیات بوده است. از فضای مجاور این آرامگاه هم اكنون به عنوان اداره میراث فرهنگی استفاده می شود.
-داش كسه ن اوجاغی (آرامگاه و معبد داش‌كسن): این مجموعه در ١٠ كیلومتری جنوب‌شرقی سلطانیه، در نزدیكی روستای ویر (نك. ابهر) قرار گرفته است. مطالعات اخیر نشان می‌دهند كه محل مزبور كاربرد آرامگاهی داشته است. محوطه داش كسه ن در محوطه‌ای به شكل مستطیل ناقص به طول ٤٠٠ متر و به عرض ٥٠ تا ٣٠٠ متر نقر گردیده و سه غار مصنوعی با كنده كاری‌هائی در دل كوه حفر شده است. از نقش‌های این كنده كاری‌ها می توان به تصویر دو اژدها كه در مقابل یكدیگر به شكل قرینه حك شده‌اند و طول هر یك ٥/٣ متر است اشاره كرد. در فرهنگ چینی و نیز تركان باستان اژدها را مظهر قدرت می‌دانسته اند. در طرفین این نقش‌ها محراب‌های نقش‌داری با طرح‌های تركی اسلیمی، گل و بوته و مقرنس‌های سنگی كنده‌كاری شده‌اند. مجموعه این آثار یادگار هنرمندان چینی و حاصل فرهنگ ختائی است كه به فرمان اولجایتو از چین فراخوانده شده بودند.
-قبر ارغون خان در تپه تاریخی نور: تپه نور (نام اصلی؟) از دیگر آثار تاریخی سلطانیه است كه در ١٥٠٠ متری جنوب شرقی گنبد قرار دارد. در كاوشهای باستان شناسی وجود بنائی قدیمی در اعماق آن تپه مشخص و محرز شده است. گویا قبر ارغون شاه نیز زمانی در بالای این تپه بوده است.
-قبر ارغون خان در كوه سجاس (نك. سجاس): "چنانچه عادت مغول بود ناپیدا كرده بودند و آن كوه را قورغ (قوروق) گردانیده و مردم را از حدود گذشتن زحمت رسیدی. دخترش اولجای قبر پدر را آشكار كرده، آنجا خانقاه ساخت و مردم بنشانید و ..." (آثار البلاد و اخبار العباد).
-آرامگاه شاهزاده زیدالكبیر در ابهر: از زیارتگاههای معتبر و معروف ابهر و حومه می باشد كه در شرق شهر و در انتهای خیابان استاد مطهری واقع شده است. شاهزاده زیدالكبیر از صوفیان برجسته و پرهیزكاران وارسته عصر خود بشمار می رفته است. در گذشته اطراف این زیارتگاه، گورستانی بود كه امروزه به خارج شهر منتقل گردیده است. امروز این بقعه با گنبد مخروطی شكل و معماری بی نظیر خود، در وسط میدانی به همین نام كه پر از گلهای رنگارنگ می باشد قرار گرفته است. قبلاً بر بالای صندوق چوبی نفیس این آرامگاه و بنا بر سنن تركی، كلاهخود مطلاّیی با زنجیره هایی از همان جنس بطور معلّق نصب بود و شمشیری كه روی قبضه آن نوشته هایی به چشم می خورد وجود داشت كه امروزه از این اشیاء اثری نیست. بقعه مورد توجه مردم بومی و به خصوص مورد اعتقاد، توسل و نذورات زنان است.
-بنای امامزاده اسماعیل ابهر: در شمال شهرستان ابهر، بنای تاریخی تماماً آجری با گنبدی از نوع دو جداره وجود دارد. این بنا كه دارای تزیینات داخلی و خارجی با ارزشی است در قرن نهم هجری قمری ساخته شده و تزیینات آن به دوره صفویه تعلق دارد. برخی تذكره نویسان از دفن امام زاده اسماعیل از نوادگان امام علی در این بقعه سخن گفته اند.
-بقعه امامزاده یحیی ابهر: بقعه امام زاده یحیی كه او را از نوادگان امام موسی كاظم دانسته اند، در شهر سایین قالا (نك. صایین قلعه) قرار گرفته و قدمت آن به قرن هشتم هجری قمری می رسد. این بنا در یك فضای روستایی و در جوار باغهای بیرون شهر احداث شده است. تپه تاریخی صایین قلعه در داخل محوطه این بقعه قرار دارد.
-گؤی ایمامزادا (بقعه امامزاده محمد) ابهر: بقعه امامزاده محمد كه قدمت آن به قرن ششم هجری قمری می رسد در مركز شهر ابهر در خیابان امام خمینی و كنار مسجد نور قرار دارد. بر روی مزار امامزاده محمد كه او را از نوادگان امام حسن مجتبی دانسته اند، ضریح كوچك و ساده ای از جنس چوب نصب شده است.كاشیكاری گنبد فوق العاده زیباست.
-بقعه امامزاده كهریز ابهر: این بنای آرامگاهی در یك كیلومتری باختر محوطه تاریخی سلطانیه قرار گرفته و به دلیل مجاورت با قنات كهریز به امام زاده كهریز معروف شده است. قدمت بنای تاریخی امامزاده كهریز سلطانیه به دوره دولت تركی آزربایجانی صفویه میرسد. این بقعه را امامزاده قاسم یا امامزاده عبدالله نیز می گویند.
-امامزاده عبدالخیر ابهر: بنای تاریخی آرامگاهی امامزاده عبدالخیر كه به لحاظ ساخت و معماری به دوره دولتهای تركی آزربایجانی صفویه -قاجاریه نسبت داده می شود، در میان یك قبرستان تاریخی در باختر روستای قروه (نك. قوروا)، از توابع شهرستان ابهر (نك. ابهر) قرار گرفته است.
-آرامگاه پیرسقا ابهر: بنای تاریخی آرامگاه پیر سقا در روستای پیر سقا (پیر زاغه) در ٣٠ كیلومتری سمت باختری شهر ابهر قرار دارد. پیر سقا یكی از قطب‌های صوفیه بوده است. فرم بنا و نحوه ساخت آن حكایت از ساخت این بنا در دوره امپراتوری تركی آزربایجانی صفویه دارد. در زیر این گنبد مقبره ای وجود دارد كه توسط یك ضریح فلزی محافظت می ‌گردد.
-بقعه مولاحسن كاشی: در فاصله ٥/٢ كیلومتری جنوب شهر سلطانیه‌ قرار گرفته است. گنبد این بقعه كه در سال ١١٧٣ هجری قمری در اواخر دوره شاه طهماسب بنا شده، با گنبد مقبره شیخ صفی‌الدین اردبیلی قابل مقایسه است.
-دیگر امامزاده های شهرستان ابهر: در محدوده شهرستان ابهر امامزاده های دیگری نیز وجود دارند. از جمله: "مقبره امامزاده یونس" در شریف آباد، "بقعه امامزاده یعقوب" (قرن سوم هجری قمری)، "بقعه پیر سكینه خاتون" (قرن یازدهم هجری قمری) و "مقبره سلطان شهید ازناب" (قرن یازدهم هجری قمری).
نامهای مشابه جغرافیائی :
١-نام بسیاری از روستاهای آذربایجان و دیگر مناطق ترك نشین كه دارای كلمه "زنگ" در اسم خود می باشند، مانند روستای "زنگ آباد" در اطراف ورزقان، در ارتباط با ریشه های تركی "سین" و یا "چان" مذكور است.
٢-در چین مركزی شهری بنام سینقان (چانگان، چانقان، ....) وجود دارد كه پایتخت بیش از ده امپراتوری چینی در تاریخ و در دوره سلسله تانگ، یكی از بزرگترین شهرهای جهان بوده است. معنی نام شهر سینقان، آرامش ابدی است كه علاوه بر شباهت ظاهری با نام سینقان-سینگه ن تركی – حتی در صورت همریشه نبودن با آن- همخوانی معنائی دارد.
٣-نام ناحیه سین كیانگ (شینجان) در چین، نامی جدید به معنی سرزمین مرزی است. این نام چینی در راستای سیاست تغییر نامهای تركی به چینی در تركستان چین، از سوی دولت این كشور به ناحیه اویغور در این كشور داده شده و نامی تاریخی نیست.
٤-نام سینجان در تركیه. در تركیه اماكن جغرافیائی چندی (محله، روستا، ...) با نام سینجان وجود دارند، اما بنظر نمی رسد كه این نامها دارای گذشته ای طولانی بوده باشند.
٥-قاتون سینی: شهری بین تانقوت و چین.
ریشه شناسیهای نادرست :
١-در برخی از منابع تركی، نام زنگان به صورت محرف كلمه تركی "زنگین" به معنی ثروتمند و غنی توضیح داده میشود: "زنجان`ین اسكی آدلاریندان بیریسی زنگان`دیر، كی زنگین سوزجویونده ن آلینیبدیر. تورك دیلینده زنگین وارلی، عظه مه تلی، گئنیش، دولو و قییمه تلی و . . . آنلامیندا گلیب. دوغرودان دا بو توپراق زنگین بیر وارلیقدیر ...". حال آنكه بنا به بسیاری از لغتشناسان كلمه "زنگین" در زبان تركی، خود محرف كلمه فارسی "سنگین" است و دارای ریشه تركی نمی باشد.
٢-به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشیر بابكان ساخته و شهین یا شاهین یعنی منسوب به شاه خوانده است. در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین این ادعا تكرار شده است: "... گویند آن شهر را اردشیر بابكان بنا كرد...". همانگونه كه فوقا اشاره شد، ماخذ و منبع مستوفی در مورد داستان ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر توسط اردشیر بابكان مبهم است و تاكنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، قرائن و شواهد نشان می دهند كه كلمه "شهین" مورد بحث، فرم ایرانی كلمه "سین" تركی است.
٣-در برخی منابع ادعا می شود كه نام زنجان –زنگان محرف و مخفف كلمه فارسی-پارسی "زندیگان" به معنای مكان اهل كتاب زند است كه در دوره ساسانیان بر این منطقه گذاشته شده است: "وجه تسمیه آن زندگان، یعنی اهل كتاب زند است.... نام این شهر زندیگان بوده همچون آذربایگان، خدایگان و غیره.... "زند" معروفترین كتاب آیین زردشتی در دوران ساسانی و "گان" از پساوند پارسی باستان.... گویا به مرور زمان و به علت كثرت استعمال "د" و "ی" زندیگان حذف گردیده و تبدیل به زنگان شده و سپس چون در زبان عربی حرف "گ" به "ج" تبدیل می شود كلمه "زنگان" به "زنجان" تبدیل شده است. همـانطور كه نام آذربایگان به آذربایجان و گرگان به جرجان تبدیل شده است...".
علاوه بر نبود هیچ سند و قرینه ای كه بتواند این ادعاهای جدید را ثابت كند، زندی نامیدن اهل كتاب زند نیز محتاج به اثبات است. (البته در گذشته زرتشتیان "زندیك" و یا "زندیق" نامیده شده اند كه در این صورت می بایست نام شهر زنجان به صورت "زندیكگان" ثبت می شد). افزون بر آن، قاعده عمومی در بسیاری از لهجه های زبان تركی و محاوره آزربایجان، افزایش "ن" در برخی از كلمات به "ند" است و نه عكس آن. مانند تبدیل "كه ن" به "كند" (نك. یاسوكند)، "ساپان" به "ساپاند"، "كیرشه ن" به "كیرشه ند"، "خرمنه" به "خرمنده" (نك. خدابنده)، "آسان" به "هاساند"، "فن" به "فند" و .... بنابراین تبدیل "زندیگان" به "زنگان" (حذف حرف "د") در زبان مردم آزربایجان بسیار نامحتمل است (لازم به یادآوری است كه نمونه های آزربایجان و گرگان در ادعای فوق، اساسا كلماتی تركی بوده و دارای ریشه و ساختار فارسی-ایرانی نیستند).
٤-برخی نام زنجان را با كلمات فارسی "زن" و "جان" مرتبط شمرده و این وجه تسمیه عامیانه را نیز در نوشته ها و گفته هایشان وسیله طعن و تمسخر تركان و آزربایجانیان زنگانی قرار داده اند. حال آنكه "زنجان"، فرم فارسی شده و معرب نام تركی این شهر یعنی "سینگه ن-سانقان" است و ارتباطی با كلمات "زن" و "جان" در زبان فارسی و یا هر زبان ایرانی معاصر و باستانی دیگری ندارد.
٥-طبق مدارك آشوری، منطقه زنجان كه در قرن نهم پیش ازمیلاد "آندیا" (اسم دختر) نام داشته، از اواخر دوره صفویه نام "ایالت خمسه" بر خود گرفته و در كتب تاریخی نیز از خوانین منطقه به شكل حاكمان خمسه یاد شده است. ایالت خمسه از زمان پیدایش در دوره دولت تركی آذربایجانی صفویه تا قبل از تقسیمات جدید كشوری (ایالتها و استانها) در دوره پهلوی و رضا شاه، اساسا شـامل استان زنگان و قزوین فعلی، شهرستان آزربایجانی گروس بیجار (نك. بیجار)، همچنین شهرستان تیكان تپه (نك. تكاب) و بخشهائی از استانهای همدان و مركزی فعلی بوده است. ظاهرا خمسه نامیدن این ایالت، به دلیل استقرار پنج ایل ترك "مقدم"، "افشار"، "بایات"، "اصانلو" و "خدابنده لو" در این منطقه و یا تشكل ناحیه مذكور از پنج بلوك "ابهررود"، "خرارود"، "زنجانرود"، "ایجرود" و "سجاسرود" بوده است، ایجاد اتحادیه ایلی خمسه در جنوب ایران نیز محتملا در این نامگذاری موثر بوده است.
نتیجه :
زنگان نام شهر و استانی در قسمت مركزی آزربایجان است. نام زنگان كلمه ای تركی به معنی دفینه گاه (سینگه ن)، محشر (سانقان) و یا مكان معروف است. "زنجان" فرم فارسی-معرب این نام تركی است.

http://yanlizbirqiz.blogfa.com http://azyurd.blogveb.com/