چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱
طریقه مواجهه و رفتار با اسامی یا نامهای خاص و بخصوص نامهای جغرافیایی، و چگونگی بكارگیری آنها در تداول جامعه ما از برخی معضلات و نابهنجاریها رنج میبرد. با اینكه هیچیك از نكاتی كه نگارنده در اینجا میآورد، تازگی ندارند و علیالقاعده هر شخصی (و به خصوص هر پژوهندهای) میباید از آنها اطلاع داشته باشد، اما بیتوجهیهای رو به تزاید، نگارنده را بر آن داشت تا چند نكته كوتاه پیرامون آن بنویسد و برخی معضلات مهم را یادآور شود.
نامهای خاص و از جمله نامهای جغرافیایی، الزاماً در زبان امروزی هر جامعهای و از جمله در زبان فارسی معنا ندارند. این نامها، از روزگاری كهن تا به امروز باز رسیدهاند و دست تاریخ و زبانشناسی تاریخی از آنها كوتاه است. معنای بسیاری از این نامها كه بطور قطعی مشخص نیست بازمانده كدام زبان یا زبانهای باستانی هستند، در گذر زمان فراموش شده و از دست رفتهاند. نامهای خاص علاوه بر اینكه ممكن است قدمتی بسیار داشته باشند، در طول زمان دچار تلطیف و تحول شده و گاه با تغییراتی در شكل تلفظ یا كتابت آن، به زبان معیار هر دورهای نزدیك شده و سازگاری یافته است. تلاش برای معناگذاری هر نام خاصی با معیارهای لغوی و دستوری زبان فارسی، میتواند عملی نادرست و گمراه كننده باشد. چرا كه بسیاری از نامهای خاص ریشه در زبانهای شناخته یا ناشناخته كهن دارند و شكل تغییر یافته و تلطیف شده آن به زمان تداول زبان فارسی رسیده است. بر همین اساس، آنچه امروزه در كتابچههای نامگذاری اطفال به عنوان معنای نامها نوشته میشوند، عمدتاً محصول ذوق و سلیقه گزارندگان آن است.
برای مثال، نام «بیسْتون» كه امروزه عده ای آنرا به اشتباه «بیسُتون» تلفظ میكنند و معنای «بدون ستون» از آن بر میآید، بازماندهای تطور یافته از «بغستان» است كه همان نیز ممكن است بازمانده شكل كهنتر و ناشناخته دیگری باشد. یا نام شهر «كرمانشاه» كه بازماندهای تطور یافته از نام كهن «كرمیسین» است و ارتباطی با «كرمان» و نیز با «شاه» ندارد.
چنانچه دانسته باشد كه یك نام خاص متعلق به چه زبانی است، میتوان به ریشهشناسی آن پرداخت. اما لازم به توجه است كه چنین ریشهشناسیهایی منحصراً در علم زبانشناسی و فقهاللغه كاربرد و كارایی دارند و ارتباطی با مصداق آن ندارند. امروزه بخصوص این معضل شگفت رو به گسترش است كه برای تحلیل و شناخت یك شخصیت تاریخی به ریشهشناسی و معنای نام او روی میآورند. بدیهی است كه اگر هم معنای یك اسم خاص دانسته شود، دلیل بر آن نمیشود كه صاحب آن اسم دارای صفاتی باشد كه در معنای لغوی نام خود دارد. در مجموع، معنا و ریشهشناسی نامهای خاص الزاماً قابل تعمیم به مصداق آن نیستند.
برای مثال، نام «نیكان» بر روی یك شهر نمیتواند الزاماً به معنای «نیك» بودن آن شهر یا مردمانش باشد. چنانكه گذاردن نام «شهر قدس» بر روی شهر «قلعه حسنخان» در غرب تهران به معنای مقدس بودن آن شهر نتواند بود. چنانچه آیندگان نیز به روشهای نادرست امروزی ما عادت داشته باشند، میتوانند با استناد به معنای ظاهری این نام، شهر قدس را شهر مقدس ایرانیان تصور كنند و معرفی نمایند.
مصداق نامهای خاص و بخصوص نامهای جغرافیایی، در گذر زمان جابجا میشوند و بر جای دیگری اطلاق میشوند. در نتیجه، وجود یك نام خاص جغرافیایی در متون كهن كه شباهت كلی یا جزئی با یك نام جغرافیایی امروزی دارد، الزاماً به معنای یكی بودن آن دو نیست. همان نامِ خاص مندرج در متون كهن نیز همواره و الزاماً مكان و مصداق ثابتی نداشته است. برای تعیین حدود و مختصات تاریخیِ مصداق یك نام جغرافیایی، میباید به عنصر زمان و دوره تاریخی آن نیز توجه داشت و آنرا به همه زمانها و دورهها تعمیم نداد.
برای مثال، نام «زابل» و «ایرانشهر» در شاهنامه فردوسی معادل با شهرهای فعلی زابل و ایرانشهر نیست و اینها نامهایی هستند كه در سال ۱۳۱۴ و بر اساس دو نام محبوب شاهنامه بر روی «حسینآباد/ ناصرآباد» و «خرموج» نهاده شده است.
در دو سده اخیر، تغییر و دستكاری در نامهای جغرافیایی با انگیزههای سیاسی بیش از گذشته رایج شده است. هر سلسله یا حكومت تازهای كوشیده است تا نامهای بازمانده از حكومت پیشین را محو كند و گزندی دیگر به هویت تاریخی و زبانشناسی تاریخی نامها وارد سازد. چنین تغییرات و دستكاریها كه بخصوص در نامهای جغرافیایی متداولتر است، موجب آشفتگیهای گسترده تاریخی و نافهما شدن و اختلاط دادههای تاریخی خواهد شد. اینگونه تغییرات بخصوص در زمان رضاشاه به اوج خود رسید و آسیبهای جدی و گسترده به جغرافیای تاریخی ایران وارد كرد. دستكاریهای زمان رضاشاه در نامهای جغرافیایی دارای دو رویكرد متفاوت و بكلی متضاد با یكدیگر بودهاند:
در این رویكرد كه با اصرار و مصوبههای هیئت وزیران (بخصوص در سالهای میانی دهه ۱۳۱۰) انجام میشد، بسیاری از نامهای جغرافیایی كهن ایران تغییر داده شدند. در این رویكرد، تلاش بر آن بود كه نامهای ایرانی یا فارسی جانشین نامهای به زعم آنان غیر ایرانی یا غیر فارسی شود. چنین عملی علاوه بر اینكه به اختلافها و حساسیتهای قومیتی دامن زد و موجب صدمه به همبستگی مردم و هویت تاریخی آنان شد (و بازخوردهای آن هنوز هم ادامه دارد)، صدمههای فراوانی را نیز به جغرافیای تاریخی ایران و مفاهیم آن وارد آورد. نمونهای از چنین دستكاریهایی عبارت بود از: تغییر نام مشهور «عبادان» به «آبادان»، «خفاجیه» به «سوسنگرد»، «دشت میسان» به «دشت میشان» (كه امروزه تبدیل به «دشت آزادگان» شده است)، «پشتكوه» به «ایلام»، «دهكرد» به «شهركرد»، «آققلعه» به «پهلویدژ»، «تنكابن» به «شهسوار»، «مشهدسر» به «بابلسر»، «سختسر» به «رامسر»، «بندر انزلی» به «بندر پهلوی»، «بارفروش» به «بابل»، «علیآباد» به «شاهی» (و بعدتر به «قائم شهر»)، «دزداب» به «زاهدان»، «وُروگرد» به «بروجرد»، «سلطانآباد» به «اراك»، «قمشه» به «شهرضا»، «خورمُوَه» به «خرمآباد»، «تُرشیز» به «كاشمر»، «هارونآباد» به «شاهآباد»، «ارومیه» به «رضائیه»، «خیاو» به «مشگینشهر»، «سلماس» به «شاهپور»، «قرهداغ» به «ارسباران»، و تغییر نام كهن رودهای «چیغاتو» و «تاتائو» به «زرینهرود» و «سیمینهرود».
اما در همان هنگام و در زمان تغییراتی كه در بالا بدان اشاره رفت؛ نوع دیگری از دستكاری در نامهای جغرافیایی اتفاق افتاد. تأسیس سازمان ثبت اسناد و نیاز به ثبت نام شهرها و روستاها و تهیه نقشه و فهرست و سند از آنها، موجب شد تا عده زیادی مأموران اجرایی به بررسی میدانی و ثبت نامهای جغرافیایی گسیل شوند. این عده كه برای انجام مأموریت به نواحی و روستاهای گوناگون مراجعه میكردند، قادر به ثبت نامهایی نبودند كه بعضاً قدمتی بسیار و تلفظهایی محجور داشتند. آنان نیز گمان میبردند كه نامهای خاص جغرافیایی میباید معنای روشنی در زبان معیار داشته باشند. در نتیجه، هر گاه كه با نامی غامض مواجه میشدند، آنرا در ذهن خود دستكاری میكردند و تغییر میدادند تا شبیه به واژهای شناخته شده و معنادار شود. این چنین بود كه نامهای تاریخی انبوهی از روستاهای ایران به باد فنا رفت و ضربهای مهلك و گسستی جبرانناپذیر به هویت جغرافیایی كهن این سرزمین وارد آمد. از آنجا كه این عده برخلاف هیئت وزیران رویكرد به آریاییگرایی و سرهنویسی نداشتند و تعداد نامها نیز بیش از آن بود كه از مركز قابل كنترل باشد، بسیاری از نامهای جغرافیایی علاوه بر آنكه ساخت كهن خود را از دست دادند، به لغاتی با ریشه عربی نیز تبدیل شدند. نمونهای از چنین دستكاریهای عبارت بود از: تغییر نام روستای «مِشِلكو» به «مشهدالكویه»، تغییر نام «پَرمَن» به «فرمهین»، تغییر نام «كِیسآباد» به «غیاثآباد»، تغییر نام «اَنگرون» به «آهنگران»، تغییر نام «بیزووُی» به «ابوزیدآباد» و تغییر نام «سَئلآباد» به «سهلآباد».
امروزه نیز تغییر نامهای جغرافیایی با انگیزههای دیگری ادامه دارد كه از جمله عبارت است از تصور معنای ناپسند برای نامها. چنین انگیزهای موجب شده تا بسیاری از نامهای جغرافیایی به دلیل معنای ظاهری آنها تغییر یابند. آنان به این نكته مهم توجه نداشتهاند كه نامهای كهن بازماندهای از زبانهای دیرین (و نه الزاماً فارسی) هستند و معنای ظاهری آنها دلالت بر معنای واقعی یا مصداق آنها نمیكند. نمونهای از این تغییرات عبارتند از: تغییر نام «زانیان» در نزدیكی شهركرد به «مهدیه»، تغییر نام «مزدوران» در نزدیكی مشهد به «مرزداران» و تغییر نام «پلشت» در نزدیكی تهران به «پاكدشت».
انگیزه دیگر تغییرات امروزی در نامهای خاص جغرافیایی، وجود پسوند «شاه» بوده است. بدون آنكه در نظر گرفته شود كلمه «شاه» الزاماً به معنای «پادشاه/ سلطان» نیست و بر هر چیز برتر در نوع خود اطلاق میشود و دلالت میكند. مانند: «شاهنامه»، «شاهرود» و «شاهراه». و گاهی به همین معنا نیز نیستند و صرفاً شباهتی ظاهری با كلمه «شاه» است. مانند: «شاسَون/ شاهسون»، «شاهی»، «شاهین»، «كرمانشاه» و «خشیارشا» (كه گاه به اشتباه «خشایارشاه» نوشته میشود). علاوه بر اینها، حتی اگر نام خاصی دلالت بر پادشاه نیز میكرد، بهتر و شایستهتر میبود كه به منظور حفظ هویت تاریخی و مفاهیم جغرافیای تاریخی، بدون دستكاری باقی میماندند.
كشورها و سرزمینهای آسیای میانه و ماوراءالنهر به دلیل حوزه مشترك فرهنگی و زبانی كه با كشور امروزی ایران و فلات ایران داشته اند و دارند، دارای انبوهی از نامهای مشترك و بعضاً فارسی نیز هستند. مرزهای سیاسی نوین و نیز جدایی فرهنگی چند ده ساله این سرزمینها با ایران امروزی، قطع مراودات فرهنگی را به همراه داشته است. این سرزمینها در طول این مدت، به همان میزان كه ایران تحت تأثیر زبان فرانسه و انگلیسی بوده است، تحت تأثیر زبان روسی و بعضاً تلفظ ناشی از الفبای سیریلیك بودهاند. مجموعه این عوامل موجب شده كه نامهای خاص آسیای میانه (و گاه قفقاز و گرجستان) برای ساكنان ایران محجور و غامض به نظر آید و با شكلهای عجیب و غریبی به متون فارسی امروز راه یابند. اینكه این متون بعضاً از زبان واسط روسی و گاه همراه با انگلیسی، از دو زبان واسط به فارسی ترجمه شدهاند، دامنه ناهنجاریها را وسیعتر كرده است. این آشفتگیها به اندازهای متداول و گسترده هستند كه به آثار مترجمان متخصص و مشهور نیز راه یافته است. نگارنده در تهیه «نقشه باستانی ایران» كوشیده بود تا تلفظ و املای درست بسیاری از این نامها را بیاورد. نمونهای از این نامها و شكل غلط آنها در متون امروزی فارسی عبارتند از: «رود پنج» به شكل «رود پیانژ»، «منار كلان» به شكل «منار قلیان»، «رود كافرنهان» به شكل «رود كافیرنیگان»، «غار آقتنگه» به شكل «غار آكتنگا»، «قورغانتپه» به شكل «كورخانتپه» و «گورگان تیوب»، «جانبازقلعه» به شكل «ژان باس قلعه»، «قرارگاه لاهوتی» به شكل «قرارگاه لاخوتی»، «تپه دلبرجین» به شكل «تپه دالورزین»، «كهنهقلعه» به شكل «كوخنا قلعه»، «خوقند» به شكل «كوكند»، «قرهقالپاق» به شكل «كاراكالپاك» و از همه مهمتر «اشكآباد» به شكل «عشقآباد».
نگارنده امیدوار است در بكارگیری و مواجهه با نامهای خاص و بخصوص نامهای جغرافیایی، به ضبط و املای تاریخی آنها توجه بیشتری شود و در نظر داشت كه نامهای خاص الزاماً فارسی نیستند و نمیتوان همه آنها را با قواعد زبان فارسی معناگذاری كرد. این معناگذاری و ریشهشناسی احتمالی نیز الزاماً ارتباطی با مصداق آنها ندارد و مصداقها نیز ممكن است در طول زمان دچار جابجاییهای متناوب و مكرر شده باشند. هرگونه تغییر و دستكاری در نامهای خاص میتواند به هویت تاریخی مردم و جغرافیای تاریخی آسیب رساند و پژوهشهای تاریخی و جغرافیایی را دچار سرگردانی و نتیجهگیریهای نادرست نماید.
http://ghiasabadi.com/proper-names.html
http://yanlizbirqiz.blogfa.com http://azyurd.blogveb.com/