6. قوریچای(qurıçay): باید مراد قوریچای مابین تهران و کرج باشد:"امروز جرگه تنگة قوری چای است" (ص108). اسم مرکب از قوری>قورو و چای است. قوری خود از قوریغ(qurıġ) ترکی قدیم با حذف غ/ġ انتهایی پدید آمده و قوریغ هم به نوبة خود مشتق از فعل قوریماق>قوروماق به معنی خشکیدن است. تعداد زیادی رودخانه با اسم قوروچای/قوریچای در آذربایجان و سایر نقاط ترک نشین وجود دارد(من جمله در تبریز و همدان ) . در آناتولی هم بیش از ده اسم قریه و محله به قوروچای(kuruçay) موسوم است؛ قریه یی از توابع آخیرلی در استان قونیه؛ روستایی تابع چوبوق در ولایت آنکارا؛ دو قریه در مرکز و بخش بایات از توابع چوروم؛ قریه یی از توابع وزیرکؤپرو در استان سامسون؛ قریه یی از بوجاق بوزتپة ولایتِ توقات؛ اسم بوجاقی از استان ارزینجان؛ قصبه یی از توابع تاوشانلی در استان کوتاهیا.
8. ساری قمیش(sarı qamış): ظاهراً روستایی در جوار قوری چای فوق الذکر بوده است:"امروز هاشم و غیره به ساری قمیش رفته اند"(ص322). ساری قمیش های فراوانی در نقاط ترک نشین وجود دارد؛ دهی از توابع چاراویماقِ قره آغاج(سابقاً تابع هشترود)؛ روستایی از دهستان بهی شهرستان بوکان؛ قریه یی از توابع دهستان خدابنده لو'ی قروه؛ روستایی از توابع بخش مراوه تپه شهرستان کلاله استان گلستان؛ قریه یی از توابع بخش لالجین شهرستان بهار؛ روستایی از توابع بخش کندوان شهرستان میانه و ..در آناتولی هم چندین ساری قامیش وجود دارد که از آن میان، ساری قامیش از توابع قارص به دلیل فاجعة مرگ حدود نود هزار سرباز عثمانی در جبهة جنگ با روسیه بر اثر برودت هوا، شهرت دارد. ساری قامیشِ دیگری هم به عنوان روستایی از بخش مرکزی (ایچمه بوجاغی) ولایت الازیغ وجود دارد.
ساری که در متون متقدم تر، نظیر متون عصر صفوی، به صورتِ سارو(در اعلامی مثلِ ساروقپلان، ساروبیره، سارو تقی و ..)با حذف غ/ġ انتهایی از ساریغ/sarıġ ترکی قدیم حاصل شده است. فعل سارارماق(=سارالماق ترکی آذربایجان) هم از قدیم رایج بوده است. ساری با سیرا(sira) در مغولی قابل قیاس است. قامیش از الفاظ قدیم ترکی است اما اتیمولوژی آن را نمی دانم.
9. دوشان تپه(dovşantepe): از مناطق ییلاقی و جنگلی اطراف تهران بوده که اینک در نزدیکی پارکِ جنگلی سرخه حصار قرارگرفته پادگان و فرودگاه دوشان تپه هم شهرتی در تاریخ معاصر ایران دارند. ظاهراً منطقه شکارگاه قُرُق نصرالدین شاه بود؛" دُنبلان هم از صحرای قُرق دوشان تپه می آورند"(ص348). تحلیل اتیمولوژیک دنبلان و قرق بماند برای بعد. اما شاه در موضعی دیگر می نویسد:"رفتم شکار دوشان تپه" (ص104).
دوشان فرم ترکی آذربایجانی است و در آناتولی تاوشان(tavşan) و در ترکی قدیم تابیشقان(tabışġan) است. حدس زده می شود که از فعل فرضی *تابیشماق/*tabışmaq به اضافة پسوند–gAn ساخته شده باشد، پسوندی که دلالت بر مبالغه و تکرار دارد و در ایجاد اسامی حیوانات هم کاربرد داشت. کلمة تاویش(tavış) که در ترکی قدیم به معنی دویدن و تاختن آمده با این فعل مرتبط است. به احتمال قوی داورانماق(=رفتار کردن، جُنبیدن، جستن) با این فعل همریشه است و همین طور تَرپَنمک<تَپْرَنمک>تاورانماق. تؤوشه مک (tövşemek) که در ترکی معاصر آذربایجان به معنی نفس-نفس زدن است(اغلب به سبب دویدن یا حرکت سریع) از بقایای این فعل کهن محسوب می شود.
روستایی با اسم دوشان تپه نیافتم. البته روستاهایی با اسم دوشان در آناتولی(مثلاً در سوروچ ولایت اورفا) و ایران (روستای دوشان از تابع بخش مرکزی سنندج) وجود دارد. روستایی با اسم دوشان جیق از توابع اردبیل، قریه یی موسوم به دوشان بولاغی از توابع بخش مرکزی شهرستان نمین، روستا و رودی با اسم دوشانلو در اطراف مشگین شهر موجود است. اما محلاتی که در شهرهای ترکیه، اسم تاوشان تپه دارند، زیادند؛ در ایزمیت، قهرمان ماراش، قوزان(kozan) در ولایت آدانا و در محلة پندیک استانبول. در محلة اخیر مسجد و قبرستانی به نام تاوشان تپه وجود دارد.
10. باغ گموش(gümüş): ناصرالدین شاه و ملتزمین رکاب از این محل گذشته و به گؤک داغ رفته اند:"به باغ گموش رسیدیم.. رفتیم سمت گؤک داغ کوچک.."(ص116). با توجه به اینکه محل این روستا با اطمینان زیادی قابل تعیین است، پرتوی هم بر ابهام محل گؤک داغ افکنده میشود. باغ گوموش باید همان باغکمش تابع دهستان سیاهرود بخش مرکزی شهرستان پردیس تهران باشد. در بعضی وبلاگها و سایتهای اینترنتی ملاحظه می شود که باغکمش را مخفّفِ باغِ کشمش دانسته اند. با صراحتی که متن ناصرالدین شاه دارند و کثرت نسبی اسم گوموش در توپونیمی ترکی، تردیدی در صحّت ضبط گوموش نمی ماند.
گوموش (در ترکی قدیم: کوموش(kümüş))از الفاظ کهن ترکی است و در اعلام جغرافیایی بسیاری مشاهده میشود؛ چندین روستا در آناتولی اسم گوموش دارند: قریه یی از توابع گرمنجیک ولایت آیدین؛ روستای تابع آجی پایام ولاین دنیزلی؛ قریه یی از توابعِ بخش مرکزی کوتاهیا؛ روستای وابسته به اولوقیشلا در ولایت نییده (Niğde)؛ بوجاقی در آماسیا؛ روستایی در عثمانیه، دهی از توابع شیروان استانِ سییرت(سعرت) و روستایی از توابع جیلان پینار ولایت اورفا؛ یکی از استانهای ترکیه گوموشخانه نام دارد با مرکزیت شهری به همین اسم. گوموش تپه در استان گلستان در زمان رضاشاه و فرهنگستان اول به گمیشان مبدل شد. گوموش قیه/قایا (دمشقیه) از محلات تبریز و گوموش تپه یکی از سایتهای باستانی محوطة ازبکی شهرستان نظرآباد کرج است. در این محوطه اسامی زیبایی مثلِ یان تپه، جیران تپه، دوشان تپه و مارال تپه هم وجود دارد.
11. آلاداغ(Aladağ): از قراین برمی آید که باید دور از گؤک داغ نباشد. زیرا ناصرالدین شاه پس از ذکر آنها مینویسد:" قوش آلاداغ خوب پرید"(ص116). آلا در ترکی، به احتمال زیاد مشتق از آل(=قرمز روشن) است و معنی رنگارنگ و زیبا هم دارد. کوههای آلاداغ لار در شهرستان خواجه و اهر و چند نقطۀ دیگر، تابلوی زیبایی از طبیعت ترسیم میکنند. دهستان آلاداغ بجنورد و کوههای آلاداغ شمال خراسان هم شهرت دارند. چندین روستا در آناتولی (در چاناق قلعه، مرکز و توروس لار استان مرسین)، محله (در بارتین مرکز ولایت) و شهرستان (در ولایت آدانا) به آلاداغ موسومند.
12. قره قاج(Qarağac): فرم مخفّف قره آغاج است که به هر دو شکل در توپونیم های بسیاری مشاهده میشود. قره قاج اسم رودخانۀ معروفی در استان فارس است که داستان اگر قره قاج نبود محمد بهمن بیگی اسم خود را از آن می گیرد؛دهی در دهستانِ دینور بخش صحنۀ استان کرمانشاه؛ روستایی از بخش رامیان در کنار جادۀ گرگان-گنبدکاووس(با املایِ قره قاچ) اسم مزبور را دارند. اما فرم قره آغاج رایجتر است؛ مرکز شهرستان چاراویماق، دو روستا با پسوند علیا و سفلی از توابع دهستان انگوت گرمی؛ روستایی در دهستان باراندوزچای از بخش مرکزی شهرستان اورمو/اورمیه(مسجد قره آغاج اورمیه هم مشهور است)؛ قریه یی از توابع بخش قره قویون شهرستان شوط آذربایجان غربی؛ دهی از بخش صوفیان اسم قره آغاج دارند. گردنۀ قره آغاج در محورِ خدابنده-ابهر هم شهرتی دارد. قطعاً قره آغاج های دیگری هم وجود دارد. من استقصای تام نکرده ام. بالاخص در سطح میکروتوپونیمیک اسامی فراوانی وجود دارد که شایسته است محققین محلی اقدام به تدوین و ضبط آنها کنند زیرا که اغلبشان عن قریب نسیاً منسیا خواهند شد. مثلاً خیابان قره آغاج در آذرشهر به خیابان شهید بهشتی تبدیل شده است. محلۀ قره آغاج تبریز را هم نباید از قلم انداخت. در آناتولی قرا آغاج (karaağaç) اسم بیش از سی روستا است؛ قریه یی در بوجاقِ ایبریق تپۀ ادیرنه؛ قریه یی در بوجاقِ گوندوغدو'ی چاناق قلعه؛ روستایی در بوجاقِ بوجا از توابع ازمیر؛ قریه یی از توابع قوچارلی استان آیدین؛ قریه یی از توابع خانِ ولایت اسکی شهیر؛ قریه یی از توابع گؤل پازاری ولایت بیله جیک و ...چندین محله هم این اسم را دارند؛ محله یی در این-حصارِ بیله جیک؛ محله دیگری در آلوجرا از توابعِ گیره سون؛ محله یی در مرکز مرجیمک قلعه از توابع استان موش. چند شهرک هم به قره آغاج موسومند؛یکی در اسکندرون ولایت خاتای /هاتای و شهرک دیگری در چرکزکؤیِ ولایت تکیرداغ.
قره آغاج/قاراآغاج در مجموع به درخت نارون/ون اطلاق می شود ولی این احتمال وجود دارد که به اشجار دیگر هم اطلاق شده باشد. اصطلاح مرکب از قارا(qara) و آغاج است. قارا/قره از ترکی قدیم بدین سو با طیف معنایی وسیعی کاربرد داشته است. اما آغاج مرکب از ای(ı) به معنی درخت و بیشه است به اضافۀ پسوند تصغیرِ ـغاچ/ ـگچ(-gAc). لذا فرم قدیم کلمه میشود یغاچ/ açġı. همین فرم در تطور تاریخی به آغاج تبدیل شده است (احتمالاً تحت تأثیرِ صدای پسوند). محل قره قاج مورد نظر شاه را نیافتم:"آدمم در قره قاج زده است"(ص117).
13. قوچ حصار(Qoçhisar): حداقل دو قوچ حصار در اطراف تهران وجود دارد؛ روستایی در جوار باقرآباد از مناطقِ جنوب شهر تهران و ری؛ دیگری در جوار نظرآباد. به نظر میرسد که منظور ناصرالدین شاه اولی است. زیرا پس از بیان عبور از مزرعۀ نظرآباد و چال طرخان به آنجا میرسد:"قوچ حصار حاجی سیف الدوله .. از آسمان قرو می آمد "(ص147). تحلیل "قرو" را در "چند واژۀ ترکی دخیل در فارسی تاجیکی و همدانی"(مادۀ 7) آورده ام. قوچ ترکی با حصار عربی ترکیب را می سازند. حصار به انفراد یا در ترکیب توپونیم های متعددی در نقاط ترک نشین و فارس نشین به وجود آورده است.قوچ مخففِ قوچغار(qoçġar) و قوچنغار(qoçıŋar) است.
14. درۀ ترکمانها: اسم با این فرم ترجمه از ترکی به نظر میرسد. زیرا علامت جمع ـها در توپونیم های فارسی رایج نیست:"از درۀ ترکمانها بالا افتادیم به درۀ قُرق ده بابا علی خان"(ص187). از مطاوی کتاب هم کاملاً مستفاد نمیشود که مراد از ترکمان همان ترکمنان امروزی است یا ترکانی که شیوۀ معیشت کوچندگی را دنبال می کردند و یا به زبان ترکی غربی متکلم بودند. زیرا در جایی گفته میشود:"از ترکمانها در تاخت و قوشون گرفته بودند.."(ص142) که علی القاعده قابل تفسیر به ترکمن است. اما از سوی دیگر عموم ترکان غربی در گذشته ترکمان خوانده می شدند. کمااینکه هنوز هم(بالاخص در صفحات همدان و نواحی ترک نشین عراق و سوریه) این اسم رایج است . فامیلی ترکمان، ترکمانی و .. در این نواحی بسیار شایع است.
http://hunmurunu2.arzublog.com/post-55924.html
http://yanlizbirqiz.blogfa.com http://azyurd.blogveb.com/