ریشه شناسی نام بیجار
در برخی از کتب درسی جغرافیا و حتی سایت فرمانداری بیجار در خصوص وجه تسمیه بیجار گروس چنین آمده است: شبی ناصر الدین شاه قاجار در بیجار بوده است. قرار بود که فردای آن شب امر مهم یا حرف مهمی را به مردم بیجار بگوید ولی قبل از اینکه جارچی در شهر جار بزند مردم بیجار می فهمند به همین خاطر از این زمان به بعد این شهر را “بی جار= بدون جار” بیجار نامیدند.
به نظر شما اینگونه وجه تسمیه ها چه قدر پایه علمی و تاریخی دارد؟ تا چه اندازه مستند و مستدل می باشد؟ اصلا تا چه اندازه صحت دارد؟ دلیل آوردن اینگونه وجه تسمیه ها در خصوص بیجار چیست که اکنون نیز اکثریت مردم این منطقه این وجه تسمیه را در مورد شهرشان پذیرفته اند؟ مگر تا زمان ناصر الدین شاه این شهر بدون اسم بوده است؟ و یا اینکه همان شب این شهر به وجود آمده است؟ چه قضایایی در خصوص وجه تسمیه برخی از شهرهای ایران نهایتا آذربایجان وجود دارد و از کجا و با چه تفکرات و سیاست هایی نشات می گیرد؟ مگر می شود در خصوص بیجار که بیش از ۵ هزار سال قدمت دارد اینگونه ساده لوحانه و عوام فریبانه استدلال کرد؟ وجه تسمیه آورد؟ آیا اینگونه وجه تسمیه ها سطحی و از روی نادانی و نوعی تجاهل العارف نیست و دهها سوال دیگر…“بای جار= بیجار”:“بای جار= بی جار= بیجار”، علی رغم تمام وجه تسمیه هایی که در کتب تاریخی تحریف شده و مجعول که متاسفانه از منابع درسی و تحقیقی در ایران نیز محسوب می شود، کلمه ای کاملا ترکی می باشد که از دو عنصر”بای= بَی،ماخوذ از بیک” به معنای ثروتمند و قدرتمند و همچنین “جار” به عنوان پسوند مکان ساز در ادبیات ترکی استفاده می شود و در کل “بای جار = بی جار” به معنای محل سکونت انسان های قدرتمند و ثروتمند و مرد ثروتمند می باشد در مقابل کلمه “قای دار = قیدار” که یکی از شهرستانهای استان زنجان و همسایه “بای جار = بیجار”می باشد.
البته در مورد این شهر وجه تسمیه های سطحی دیگری نیز وجود دارد از جمله اینکه قبلا بیدزار بوده که این ترکیب به مرور زمان تبدیل به بیجار شده است که جای تامل و تدقیق و تحقیق نیز دارد.
در فرهنگ فارسی حسن عمید از “بای” به عنوان کلمه ای ترکی و به معنای مالدار و ثروتمند و همچنین از “بی – ماخوذ از بیگ” (نه در جایگاه ادات نفی و به معنای بدون) به عنوان کلمه ای ترکی و به معنای امیر ، بزرگ و سرور ذکر شده است و همچنین در فرهنگ مذکور از پسوند “جار” نیز به عنوان یکی از پسوند های ترکی در معنای های جار زدن، فریاد، و چلچراغ و هارای یاد شده است.
در فرهنگ های ترکی فارسی و فارسی ترکی شاهمرسی و همچنین فرهنگ لغت “روز سخن” نیز با معنای های مشابه هم ذکر مطلب شده است.منجمله در فرهنگ لغت ترکی- فارسی شاهمرسی اینچنین بیان شده است:”بای” کلمه ای ترکی به معنای بزرگ و امیر و “جار” نیز به معنای یاری دهنده، هم قسم، حافظ و در کل، کلمه “بای جار” در معنای بلاد انسان های ثروتمند، مردان کبیر، محل سکونت انسانهای مالدار،مرد یاری دهنده و مرد ثروتمند آمده است.
همچنین در فرهنگ لغت مذکور “بای جار= بیجار” را مرکب از دو کلمه”بیج + ار” دانسته که بیج” به معنای جوانه کنده درخت،پاجوش درخت، اصله ای که از همان درخت در پایش می روید و می توان آن را جدا کرد و در جای دیگری کاشت و پسوند “ار” که به معنای قهرمان و اصیل و قوی، که در این صورت می توان “بیجار= بیج+ ار” را به عنوان یک درخت کهن و اصیل و ریشه دار و درخت قهرمان(نماد یک انسان شجاع و قهرمان و ثروتمند) معنا کرد.
البته در شماره های ۲و ۳ و ۴ فصلنامه تخصصی(فرهنگی – سیاسی) اینجی دنیزیم طی مقاله های متخلفی در خصوص تاریخ و زبان و فرهنگ و همچنین ریشه کلمه بیجار که با مطالب فوق الذکر نیز مطابقت دارد بیشتر بر گیاهی و نباتی بودن کلمه بیجار تاکید شده است.
از جمله معنای های دیگری که می توان برای “بای جار= بیجار” در نظر گرفت:
به عنوان یک اسم ترکی، ماخوذ از نام یکی از امیران دوره امپراتوری ترکی سلجوقی و به معنی شخص قدرتمند و ثروتمند.
بیجار مرکب از دو کلمه “بای = بی” و “جار” که جار در معنای گیاهی به نام “خر زهره” و “بای” هم که معنای آن ذکر شده است که به صورت تلویحی می تواند در معنای گیاه پر شاخ و برگ(نماد مرد قدرتمند و مالدار) به کار رود.
با توجه به اینکه بیجار گروس به عنوان انبار غله ایران شناخته شده است و عمده تولید گندم استان کردستان مختص بیجار گروس می باشد و همچنین با توجه به گندمزار بودن و گندم خیز بودن این منطقه می توان در همین راستا وجه تسمیه دیگری با تکیه بر ترکی بودن بنیان کلمه بیجار در نظر گرفت بدینصورت:
کلمه بیجار برگرفته شده از ترکیب ترکی “بوغدا جار” که این ترکیب در طی ادوار مختلف تلفظ محلی، تبدیل به “بوجار” و نهایتا بیجار شده است. با توجه به اینکه تلفظ حرف حلقی”غ” در ترکی در بیشتر اوقات به صورت خفیف تلفظ می شود و حتی در پاره ای موارد نیز ظاهرا از کلمه حذف می شود و همچنین با توجه به همجواری حرف”غ” با”د” که با نوک زبان تلفظ می شود و غلبه تلفظ غلیظ حرف”د” بر تلفظ حرف”غ” و آمدن مصوت بلند “ا” بعد از “د” منجر به تلفظ خفیف حرف”غ” و استعلای “د” بر آن شده است، یعنی “بوغدا جار” با تلفظ خفیف “غ” در زبان مردم و همچنین با توجه به قرار گرفتن حرف”د” ما بین دو مصوت بلند و حذف آن از فرم اصلی و ظاهری کلمه، به صورت “بوجار” و نهایتا “بیجار” در آمده است. این تغییر و تحول در فرم و ظاهر کلمه “بوغداجار” شاید برای غیر ترک ها کمی سنگین باشد ولی در عمل و عکس العمل های زبان ترکی و لهجه های مختلف آن، این عملیات تغییر و تحول تدریجی به مرور زمان در خصوص پاره ای از کلمات اتفاق می افتد که تعداد آنها هم قلیل نیست.