بؤلوم : Kenger
پنجشنبه 11 دی 1393     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن

نوشته شده توسط دکتر حسن-م.جعفرزاده 

قاف، کوهی افسانه­ای است که در برخی از قصص آذربایجان اسم این کوه را به وفور شنیده­ایم. این کوه  افسانه­ای  در باورهای اسلامی فارسی و ترکی مقدس شمرده می شود. بعضی آنرا با "قفقاز" (قاف+قاز) از یک ریشه و برخی با kof(کوه)هم ریشه می­دانند و البته برخی منابع هم "قاف" را همان "البرز" (ائل بوروس) می­دانند. در فرهنگ­ها درباره­ی «قاف» آمده است:

-"قاف" نام کوهی است که گرداگرد عالم است و گفته­اند که از زمرد است و پانصد فرسنگ بالا دارد و بیشتر آن در میان آب است و هر صباح چون آفتاب بر آن افتد شعاع آن سبز نماید و چون منعکس گردد کبود شود(آنندراج)

- کوهی است از زبرجد که برگرد زمین است و پانصد فرسنگ بالای اوست.گرد برگرد آب دارد و چون آفتاب بر وی تابد شعاع سبز آن بر آب آید و منعکس شود و آسمان از آن لاجوردی نماید و اگر نه آسمان به غایت سپید است(کشف)

این کوه افسانه­ای نامش در قرآن نیز آمده و مفسران آنرا کوهی می دانند محیط بر زمین  و گویند از زبرجد سبز است و سبزی آسمان از رنگ اوست  و آن اصل و اساس همه کوه­های زمین است.(اینترنت)

«قاف»در منابع اسلامی:

در قرآن مجید آمده است: «ق و القرآن المجید»(سوره ق آیه 1). بعضی از مفسرین در تفسیر آن آورده­اند که «ق» نام کوهی است که صفاتش در بالا ذکر شد(ابوالفتوح ج 1ص 131 و نیز رجوع شود به کتاب کشف الاسرار ج9 ص 273 و فخر رازی ج 7 ص 411 و بیضاوی ج 2 ص 455 و منهج الصادقین ج 3 ص 163). در تفسیرآیه:«ق والقرآن المجید» (سوره.ق آیه1) مفسرینی مثل ابوالفتوح رازی(ج1 ص131)،کشف­الاسرار(ج9 ص237)،فخر رازی(ج7ص411)، بیضاوی (ج2ص455) و منهاج­الصادقین (ج3ص163) صفاتی ذکر کرده­اند که برای نمونه در کشف­الاسرار می­خوانیم:

- «ذوالقرنین گرد عالم می­گشت تا به کوه قاف رسید و گرد کوه قاف، کوه­های خُرد دید. رب­العالمین کوه را با وی به سخن آورد تا از وی پرسید که؛ ما انت؟بعنی تو چه باشی؟ و نامت چیست؟ گفت: منم قاف، گرد عالم درآمده، گفت: این کوه­های خرد چیست؟ گفت: این رگ­های من است و در هر بقعتی و در هر شهری از شهرهای زمین از من رگی بدو پیوسته است. هر آن زمین که به امر حق آن را زلزله خواهد رسید,مرا فرماید تا رگی از رگ­های خود بجنبانم که با آن زمین پیوسته، تا آن را زلزله افتد.» [کشف­الاسرار ج9 ص274]

«مراد از نوید قاف همان کریمه "و لدینا مزید" سوره­ی مبارکه قرآن است که امید به این نوید قرآن است. منتهى تا انسان در مقام صعود بتواند به قله بلند قاف برسد تا این نوید را با گوش جان بشنود کارى است بس دشوار چه بسا محال مى نماید.»(منبع:اینترنت)   درباب اینکه ذوالقرنین چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد. برخی او را "اسکندر" می داند و  البته این اواخر از جمله آیت الله طباطبایی در تفسیر المیزان  ذوالقرنین را "کوروش" می داند اما  قبلاً محمد افندی در کتاب وعظ خود به نام "عرایض القران و نفایس الفرقان" که عربی است معتقد است اسکندر ذوالقرنین همان "اوغوزخان آتا" است و اسماعیل حقی نیز همن نظر را تایید می­کند. حتی بعضی از محققین اسکندر دو شاخ را که در قرآن آمده است همان "مته اوغوزخان" می­دانند و همین نظر را دانشمند "قوجا تورک" نیز دارد. (منبع:جلال بیگدلی-تورک میتولوژیسی) چرا که در دیوان لغات­الترک آمده است که؛نام ترکمن را اسکندر بر بعضی از طایفه­ های ترک نهاد و خوب می­دانیم که نام نهادن بر طایفه، وظیفه جد و بزرگ ایل است و این اسکندر همان اوغوزخان است و این اسکندر را بیشتر احمدیسوی, نظامی، نوایی و کاشغری آفریده است.(جلال بیگدلی-تورک میتولوژیسی) .در ادبیات اسلامى کوه قاف که نشیمنگاه سیمرغ است...


آچار سؤزلر : افسانه,
بؤلوم : Kenger
پنجشنبه 11 دی 1393     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
برگرفته از هفته نامه ی آغری، چاپ اورمیه، سال نهم، شماره ۱۴۲، یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، نویسنده: امیر اکبری
turghay

دورنانیوز-  استان آذربایجان غربی با احتساب دریاچه ی اورمیه ۴۳۶۶۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. این استان با تمام شهر‌های تابع آن در دوره قاجار و قبل از آن جزوی از ایالت آذربایجان بوده و در دوره ی پهلوی به خاطر برخی مسائل امنیتی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم میشود.

به گزارش دورنانیوز، استان آذربایجان غربی از جمله استانهای تاریخی کشور است که سابقه ی تمدنی مهمی را در دل خود جای داده است؛ وجود تپه حسنلو در سولدوز، شهر‌های با سابقه ی تاریخی ۶ هزار ساله هم چون خوی، وجود سوغورلو (تخت سلیمان) در تیکان تپه، وجود بسیاری از بناهای شاخص اسلامی در استان از جمله مسجد جامع اورمیه نمونه‌ای از سوابق تاریخی این سرزمین کهن میباشد.

گرچه هیچ یک از شهر های آذربایجان غربی در هیچ دوره ی تاریخی پایتخت رسمی کشور نبوده اند ولی اهمیت شهر‌های استان از جمله اورمیه کمتر از شهر‌هایی که دوره ای به عنوان پایتخت برگزیده شده بودند، نبوده است که به سلطنت رسیدن کریم خان زند و آقا محمد خان قاجار و … در این شهر گویای همین اهمیت تاریخی است.

یکی از مناطق تاریخی در استان آذربایجان غربی منطقه “ترغای” یا “ترغی” بوده که بعد ها با کوچ طوایف کرُد، نام مکریان را به سبب سکونت ایل مکری به خود گرفته است.

منطقه ی ترغای واژه ای ترکی است، درلغتنامه ی دهخدا معنای ترغای یا ترغی به معنای شانه به سر یا هدهد آمده البته این واژه ی ترکی وارد گویش کردی هم شده که این گویش هم واژه های بسیاری از زبان ترکی به عاریت گرفته است.

ترغای یا ترغی واژه تاریخی است که به محدوده ی زرینه رود یا جیغاتی چای قوشاچای (میاندوآب) تا خانا (پیرانشهر فعلی) که در حدود ۴۰۰پاره قریه بوده اطلاق میشده، هم چنین در دوره ی تیموریان بین ۶۰ الی ۷۰ نفر از منطقه ی ترغای گرد آمده و به دیدار ...


+0 به یه ن
نویسنده :محمد اردم

6. قوریچای(qurıçay): باید مراد قوریچای مابین تهران و کرج باشد:"امروز جرگه تنگة قوری چای است" (ص108). اسم مرکب از قوری>قورو و چای است. قوری خود از قوریغ(qurıġ) ترکی قدیم با حذف غ/ġ انتهایی پدید آمده و قوریغ هم به نوبة خود مشتق از فعل قوریماق>قوروماق به معنی خشکیدن است. تعداد زیادی رودخانه با اسم قوروچای/قوریچای در آذربایجان و سایر نقاط ترک نشین وجود دارد(من جمله در تبریز و همدان ) . در آناتولی هم بیش از ده اسم قریه و محله به قوروچای(kuruçay) موسوم است؛ قریه یی از توابع آخیرلی در استان قونیه؛ روستایی تابع چوبوق در ولایت آنکارا؛ دو قریه در مرکز و بخش بایات از توابع چوروم؛ قریه یی از توابع وزیرکؤپرو در استان سامسون؛ قریه یی از بوجاق بوزتپة ولایتِ توقات؛ اسم بوجاقی از استان ارزینجان؛ قصبه یی از توابع تاوشانلی در استان کوتاهیا.

8. ساری قمیش(sarı qamış): ظاهراً روستایی در جوار قوری چای فوق الذکر بوده است:"امروز هاشم و غیره به ساری قمیش رفته اند"(ص322). ساری قمیش های فراوانی در نقاط ترک نشین وجود دارد؛ دهی از توابع چاراویماقِ قره آغاج(سابقاً تابع هشترود)؛ روستایی از دهستان بهی شهرستان بوکان؛ قریه یی از توابع دهستان خدابنده لو'ی قروه؛ روستایی از توابع بخش...


آچار سؤزلر : تورک,
+0 به یه ن
نویسنده :محمد اردم

دربارة کاراکتر و تحولات عصر ناصرالدین شاه قضاوت های متعارضی وجود دارد. اما این عصر، دوران مشعشعی در عرصة تألیف و ترجمة است. شاه خود شخصاً آثار متعددی نوشته یا به املای او تحریر شده است؛ سفرنامه های مفصّل و متعدد و شکارنامه ها از آن جمله محسوب است. متن این آثار بالاخص در مواردی که تراوش قلم شخصِ ناصرالدین شاه است، رنگ و بوی ترجمة تحت اللفظی از ترکی دارد که این نکته را باید وقتی دیگر تحلیل کرد. در سیاحتنامه ها، اشاراتِ اتنوگرافیک، جغرافیایی و تاریخی فراوان، و کلمات و تعبیرات ترکی زیادی وجود دارد که حاکی از رواج آنها در دربار قاجاری است و کمتر در متون مکتوب راه یافته است. در سال 1389 مجموعه یی از شکارنامه ها و گزارشهای سفر شاه به اطرافِ طهرانِ قدیم، اعم از منتشر شده و نشده، در یک مجموعه گردآوری و منتشر شد[i]. واژه های ترکی این متن را استخراج کرده ام و ان شاء الله در وقت مناسب تحلیل شان خواهم کرد.

در این مختصر، هدف تجزیه و تحلیل چند اسم جغرافیایی ترکی از اطراف طهران است که امروزه یا برجای نمانده اند و یا مشهود نیستند. این توپونیم ها حکایت از سکونت ترکان در این نواحی و مناطق مجاور دارد؛ اما این نکته که آیا طوایف مزبور به صورت جزایر و ایلات پراکنده بودند و یا به نواحی ترک نشین استان البرز کنونی (ساوجبلاغ) و از آنجا به قزوین و جنوب گیلان و بدنة اصلی نواحی ترک نشین ...


آچار سؤزلر : تورک,

http://yanlizbirqiz.blogfa.com http://azyurd.blogveb.com/