بؤلوم : Kenger
چهارشنبه 30 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
نام آبدرمانی ''گؤز سویو'' واقع در "ساری قایا" (سرئین ) در استان اردبیل در راستای برنامه فارسیزه سازی نام های جغرافیایی توسط شوونیستهای فارس به نام جعلی "آب چشم" تغییر داده شده است

بچه كه بودم، هر وقت سرئین می رفتیم، آبدرمانی گوز سوئی رو واسه آبتنی انتخاب می كردیم. آخه خلوت بود و تمیز. اما بزرگ كه شدم، رفتم سرئین. گوز سوئی هم بزرگ شده، اسمش هم عوض شده "آب چشم"!


+0 به یه ن
اومود اورمولو
اهالی روستائی در شهر شانلی اورفای تركیه كه خواهان تغییر اسم روستایشان از تركی به كردی بودند با مراجعه به مجمع استانی موفق شدند با تصویب مجمع اسم روستایشان را به كردی تغییر دهند، مجمع استانی شهر شانلی اورفا نیز با رای اكثریت حكم به تغییر نام روستا به كردی داد.
خواست تغییر نام روستا از تركی به كردی از سوی روستائیان به نماینده شهر ابراز شده بود كه یكی از نماینده گان حزب آ.ك.پ (حزب عدالت و توسعه) نیز طی درخواستی این موضوع را در مجمع استانی مطرح نموده و اعضای مجمع نیز طی جلسه ای با رای گیری اقدام به تصویب تغییر نام روستا از تركی به كردی نمودند. 
روستائیان نام كردی " Kevik " را برای تغییر نام تركی روستا كه قبلاً در زبان تركی " Güvercinli " بوده درخواست نموده اند كه این نام نیز مورد تصویب مجمع 3 استانی شانلی اورفا به ریاست مصطفی یاووز قرار گرفته است. در كنار تصویب تغییر نام تركی به كردی روستا تغییر نامهای جدید به نام های تاریخی و همچنین كاربرد تابلوهای 3 زبانه در منطقه توسط نماینده ب.د.پ (حزب دست راست پ.ك.ك در مجلس تركیه– حزب صلح  و دمكراسی) در مجلس استانی كه برای تغییر نام روستای مذكور شكل گرفت مورد بحث واقع شد. آقای مصطفی یاووز در سخنانی ابزار داشت كه خرسندی شهروندانمان برای ما از هر چیزی با اهمیت می باشد و تغییر نام تركی به كردی در همین جهت بوده است.
تغییر نام روستائی از تركیه به كردی در تركیه در حالی صورت می پذیرد كه ما در ایران شاهد برخورد دوگانه دولت با نامهای تاریخی می باشیم، برای مثال دول ایران طی 100 سال گذشته به طور سیستماتیك و بخشنامه ای هزاران نام تاریخی تركی را با اسامی جعلی فارسی ناسازگار با فرهنگ و زبان مردم منطقه تغییر داده اند در حالیكه همین دولت برای مثال برای ترویج نام خلیج عربی میلیارد دلار بودجه ملی را صرف تبلیغ این نام نموده است. در عین حال تغییر نام های تركی به اسامی جعلی فارسی شهرها و مناطق ملی ترك نشین محدود نبوده و حتی سازمانهای دولتی با بخش نامه های اجباری اقدام به عدم كاربرد نام های تركی در سردرمغازه ها، فروشگاه ها، شركت ها و... مناطق ترك نشین ایران نموده اند. 
گوشه ای كوچك از هزاران نام تركی كه با اسامی جعلی فارسی توسط دولت ایران تغییر داده شده اند:
اورمیه یا اورمو (رضائیه)، ساری سو( آب زرد)، ایسسی سو (آبگرم)، توفارقان (آذرشهر)، دیلك آداسی (آرزو- جزیره دریاچه اورمیه)، قانلی قایا  (آرش- جزیره دریاچه اورمیه)، آلگون یا الگلو (سقز)، آخماقایا (احمقیه)، اردشه ‌تپه‌سی(اردشیر – جزیره دریاچه اورمیه)، آراز (ارس)، آراز باری (ارسباران)، یاریم قایا (اشكسر – جزیره دریاچه اورمیه)، اومود (اومید – جزیره دریاچه اورمیه)، توركلر آداسی (ایران نژاد – جزیره دریاچه اورمیه)، باریش (بارنج - روستا)، باشماق (باشه – از توابع سقز در استان كردستان فعلی)، قوتان قوش (برزین – جزیره دریاچه اورمیه)، گمیچی تپه بزرگ تپه – (جزیره دریاچه اورمیه)، بوز قوش (بزگوش- نام كوه)، امچه‌لی (بناور- شهرستان گرگان)، بیناب (بناب- شهر)، بندر انزلی (بندر پهلوی)، آق مسته (بهرام – جزیره دریاچه اورمیه)،  بیله سووار (بیله سوار)، قان یاخماز (پناده - گرگان)، آق قالا (پهلوی دژ- قلعه)، یام (پیام)، خانا (پیرانشهر)، تیكان تپه (تكاب)، آجیچای (تلخه رود)، دمیر داش (تنجك – جزیره دریاچه اورمیه)، چاخیرلی (جاگر)، ائششك داغلی (جزیره خر – جزیره دریاچه اورمیه)، جالایان (جلایان – رودخانه)، گامیش آوان (جمشید آباد – محله تبریز)، جووه‌ت (جوبند)، آرپالیق (جوزار – جزیره دریاچه اورمیه)، تاپداق (جوین – جزیره دریاچه اورمیه)، آغ زمی (خاك سفید - مرند)، آراز باری (خدا آفرین)، آللاهیار (خدایار - سقز)، خاروانا (خروانق)، خالخال (خلخال)، داراوار (درآباد)، تركمن صحرا (دشت گرگان)، گوموش تپه (دمشقیه)، قارل گوز (زال- از ایستگاه های راه آهن)، ساری تپه (زر تپه)، یوخاری آلتین (زرینه بالا - سقز)، آشاغی آلتین (زرینه پائین - سقز)، جیغاتی (زرینه رود)، تاتائو (سیمینه رود)، زولا چای (زولا رود)، ساری قایا (سارقیه)، ساققیزچی (ساقزچی)، سامانلی (سامانی - جزیره دریاچه اوزمیه)، ساوالان (سبلان - كوه)، آغ داغ (سپید – جزیره دریاچه اورمیه)، آغ قالا (سپید دژ)، یراق (ستام)، ساراب (سراب)، باش بولاق (سرچشمه - سقز)، باخچاجیق (سردار آباد)، سرئین (سرعین)، ساریجا (سریجه – جزیره دریاچه اورمیه)، ساغ مئشه (سعدی - اردبیل)، سئداوا (سعید آباد)، آغ تپه (سفید تپه – استان كردستان فعلی)، قیزیل اؤزه‌ن (سفید رود)، آغ گونبد (سفید گنبد)، سالتاوار (سلطان آباد)، ساققیز (سقز)، سیئوان (سگبان)، سولطان داغی (سلطان داغی)، سوماقلو كندی (سوماق ده)، سولئیمان كندی (سلمان كند – استان كردستان فعلی)، سونقور (سنقر)، كاظیم خان داشی یا قیرخلار (سنگ كاظم – جزیره دریاچه اورمیه)، قارا گؤل (سیاه استخر)، قاراقایا (سیاه پایه)، قارا سو (سیاه چر)، آللاه وئری خان كؤرپوسو (سی و سه پل - اصفهان)، قارا چمن (سیاه چمن)، قارا چور (سیاه چور)، قاراقان یا قاراغان (سیاه دشت – در استان كردستان فعلی)، قارا بوغدا (سیاه گندم – در استان كردستان فعلی)، قاراناو (سیاه ناو - سقز)، قارا س (سیاه آب)، قارا آدا (سیاوش- جزیره دریاچه اورمیه)، آغ ائولر(سیمین ده)، قاراعئین (سیاه چشمه – نزدیك ماكو)، قوروچای (شاه آباد)، سالماس (شاهپور)، سایین قالا (شاهین دژ)، قورشاقلی (شبدیز – جزیره دریاچه اورمیه)، دوه‌چی (شتربان)، شاراوخانا (شرفخانه)، دوزلوجا تپه‌سی (شورتپه – جزیره دریاچه اورمیه)، قاراوول داغی (شیر كوه)، صوفو چای (صافی رود)، صاندیقلی (صندوقلو)، سفلی آشاغی سوما (صومعه)، باش سوما (صومعه علیا)، قالاجیق (عزیز آباد)، آل آشیق (علی شیخ)، آستاریچای (عنصرود)، توركان اووا یا توركان اوبا (فرازنه آباد)، گودار چای (قادر رود)، قافلانتی (قافلانكوه)، قیبله بوداغی (قبله چشمه – در استان كردستان فعلی)، قیزیل آغاج (قزل آقاچ)، قالا چای (قلعه رود)، قورووچای (قوری چای)، بارینما یا یوخاری گولایان داشی (كاكائی بالا – جزیره دریاچه اورمیه)، قامچیلار (كام – جزیره دریاچه اورمیه)، یالاقلی (كامه – جزیره دریاچه اورمیه)، آفشارجیق (كاوه – جزیره دریاچه اورمیه)، قویون داغلی (كبودان- جزیره دریاچه اورمیه)، گوجو وار (كجا آباد)، چاغلایان (كركس- جزیره دریاچه اورمیه)،  كهرلان (كلخوران)، كئچل داشی (كلسنگ)، گون دوغان (كندوان)، قاشیق (كوشك - سقز)، امه‌جنلر (گرز – جزیره دریاچه اورمیه)، قیشلاق (گرمسار)، گلین (گلشن – در استان كردستان فعلی)، كؤمورچایی (گمناب)، خزر (مازندران)، قارینجا (ماغ – جزیره دریاچه اورمیه)، ماكی (ماكو)، ماراغا (مراغه)، دره‌گز (محمد آباد)، موتاللیق (متعلق)، آشاغی ماماق (مامك پائین)، گؤی مچید (مسجد كبود)، عوثمان یوموروغو (مشت عثمان – جزیره دریاچه اورمیه)، ساووجبولاق یا سویوق بولاق (مهاباد)، چومیسا بولاغی (مهباد چای)، چاناق قایا (مهدیس – جزیره دریاچه اورمیه)، مئیدان چای (مهران رود)، مییو (میاب)، قوشاچای (میاندوآب)، ایری داش (مهرداد – جزیره دریاچه اورمیه)، میشوو (میشاب)، میششو داغ (میشوداغ)، گمیچی آداسی (ناخدا – جزیره دریاچه اورمیه)، آداجیق (نادید – جزیره دریاچه اورمیه)، دانالی یا دانلو (ناهید – جزیره دریاچه اورمیه)، نازلیچای (نازلو رود)، سولدوز (نقده)، موشون دره‌سی (نوشین دره)، یئنگیجه (نیكجه)، گرگر (هادی شهر)، بین گؤل یا مین گول (هزار بركه)، یئددی گؤز كؤرپوسو (هفت چشمه - اردبیل) و ... 
منبع ترجمه خبر:
سایت روزنامه جمهوریت، چاپ تركیه
http://tinyurl.com/l7k49vc

آچار سؤزلر : تورک,
بؤلوم : Kenger
دوشنبه 21 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
بخشى از مقاله نام هاى "بیگانه" تركى و عربى- حمید دباغى

طی مصوبه ای كه در سال ١٩٣٧ جهت تعویض نامهاى كردى اماكن در استان كردستان پذیرفته شده٫ از ٤٤ اسم تغییر یافته اكثریت آنها نه كلمات كردى٫ بلكه همه از نامهاى تركى این منطقه بوده است. - از نامهاى تركى در كردستان كه به فارسى تغییر داده شده اند برخى از این قراراند:
حسن اووا قاشیق (---> حسن آباد كوشك)٫
اویول (---> الا)٫
ایچى (---> ایشه)٫
باشماق (---> باشه)٫
بانگلى (---> بنگى)٫
آیاق چى (---> پادار)٫
یئكانلى (---> تیكان)٫
چاخیرلى (---> جاگر)٫
آللاه یار (---> خدایار)٫
آشاغى و یوخارى آلتون (علیا و سفلى) (---> زرینه رود بالا و پائین)٫
قوتاق جیق (---> سبزده)٫
كره سى (---> سبز كوه)٫
باش بولاق (---> سر چشمه)٫
آق تپه (---> سفید تپه)٫
سلیمان كندى (---> سلیمان كند)٫
سوماقلى (---> سماق ده)٫
قاراقان (---> سیاه دشت)٫
قارا گؤل (دریاچه سیاه) (---> سیاه گل)٫
قارا بوغدا (---> سیاه گندم)٫
قارا قایا (---> سیاه پایه)٫
قاچیان (---> كامیار)٫
قوتلو (---> كبودان)٫
قالاجیغا (---> كلاچك)٫
قاراناو (---> سیاه ناو)٫
عرب اوغلو (---> فرخزاد)٫
قیبله بوداغى (---> قبله چشمه)٫
قاراچمن (---> سیاه چمن)٫
قاپلانلى (---> كوپلان)٫
قوجوق (---> كوچك)٫
قاشیق (---> كوشك)٫
قالبان (---> گل خیزان)٫
قوزلو (---> گلزار)٫
گلین (---> گلشن)٫
طاهیر بوغدا (---> گندمان)٫
ماماق (---> مامك)٫
ساووج بولاق (---> مهاباد)٫
قامیشلى (---> نیستان)٫
یورغول (---> یارگل).
بؤلوم : Kenger
دوشنبه 21 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن

منبع: خوراسان


بیگانگان سرباز كچل و بی سوادی را كه در طویله قاجاریان اسب ها را قشو می كشید به او لقب پهلوی دادند و بر تخت پادشاهی نشاندند. همزمان با حكومت رضا پالانی روند فارس سازى شروع شد واسامىَ شهرها، روستاها، كوهها، رودخانه ها و ... از تركی به فارسی جعل گردید.


دردوران پلانی ها با پیشنهاد محمدعلى فروغى كه دشمنى بیمارگونه اى با قاجارها و تركهاى ایران داشت،"كمیسیون جغرافیا" وابسته به فرهنگستان ایران ایجاد شد. وظیفه این كمیسیون " تبدیل اسامى بیگانه به فارسى" اعلام گردید. هدف كمیسیون از" بیگانه" در درجه اول واژگان تركى و در درجه دوم عربی بود.
بعد ازانقلاب سیاست های چركین و ضد تركی شاهنشاهی در زیر شعارهای اسلامی ادامه یافت و در خراسان اسامی برخی مناطق، كوهها و حتی پلها از تركی به فارسی جعل شد.
" قاراداغ" در منطقه سرخس به " پست كوه" جعل شد.
در شیروان " قاراول داغی" به " شیر كوه" جعل گردید.
برای " یاریم تپه" در دره گز، نام من درآوردی" بندیان" اختراع شد.
" تونل باباامان" به " تونل گلستان" جعل گردید.
در شیروان" قاراكال كؤپروسو" تبدیل به" پل شیركوه " شد.


آچار سؤزلر : فارسی, تورک,
+0 به یه ن
میللی شورا- چهارم بهمن ماه 86: مهر : مركز پژوهش های مجلس شورای اسلامی خواستار تشكیل كمیته یی مركب از نهادهای مسوول به منظور تغییر نام «دریای خزر» شد. دفتر مطالعات مركز پژوهش های مجلس در پاسخ به پرسش «رمضانعلی صادق زاده» عضو كمیسیون صنایع و معادن مجلس، گزارشی از تاریخچه نام بزرگ ترین دریاچه جهان ارائه و در نهایت پیشنهاد كرد اسم دریای شمال ایران برای جلوگیری از آشفتگی در معنای نام تغییر كند.


در این گزارش همچنین واژه «كاسپین» برای جایگزینی خزر پیشنهاد شده و آمده است؛ «اصولاً واژه كاسپین برآمده از قوم كاسپ است كه قبل از آریایی ها در ایران می زیستند و این نام، یك نام ایرانی است.»

مركز پژوهش های مجلس در بخشی از گزارش ارائه شده آورده است؛ «پهنه آبی شمال ایران در حال حاضر در داخل كشور به نام دریای خزر شناخته می شود و این در حالی است كه در سطح بین المللی آن را به نام كاسپین می شناسند، اعراب نیز آن را بحر القزوین می نامند. كدام نام برازنده این دریا و آیینه تمام نمای هویت تاریخی آن به دور از تعصبات تنگ نظرانه است، به گونه یی كه این پهنه آبی هم از آشفتگی نامگذاری برهد و هم نام آن حاصل هویت تاریخی اش باشد.»

مركز پژوهش ها در ادامه با اشاره به اقدامات به عمل آمده برای تغییر نام دریای شمال ایران در دوره معاصر افزود؛ «نخستین تغییر نام آن در ایران برای دوران معاصر در سال 1375 رخ داد كه بر اساس مصوبه هیات وزیران با تاكید بر هویت ایرانی دریا، نام پهنه آبی شمال كشور از دریای خزر به دریای مازندران تغییر داده شد، اما در اواخر سال 1381 نام این دریا مجدداً به دریای خزر تغییر یافت.»

همچنین كمیته تخصصی نامگذاری و یكسان سازی نام های جغرافیایی ایران در تاریخ 30/10/1381 طی بخشنامه یی با امضای محمدرضا عارف معاون رئیس جمهور به تمام نهادهای دولتی ابلاغ كرد كه جهت جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم احتمالی و جلوگیری از تشتت آرا در زمینه نام احتمالی پهنه آبی شمال كشور از نام خزر و از نام كاسپین در متون خارجی قراردادها و معاهدات بین المللی استفاده شود و این اقدام ظاهراً برای پرهیز از تكرار تجربه ناخوشایندی است كه ایران طی سال های اخیر درباره نام خلیج فارس مشاهده كرده است. با این اوصاف تصور عموم مردم نیز همواره بر این بوده كه خزر ترجمه فارسی كلمه كاسپین است. از سوی دیگر واژه خزر معمولاً واژه یی فارسی و كاسپین واژه یی لاتین انگاشته می شود و این در حالی است كه این تصورات كاملاً اشتباهند . مركز پژوهش ها سپس افزود؛ با عنایت به عدم تناسب نام دریای خزر بر پهنه دریای شمال ایران مناسب است برای نامگذاری این دریا كمیته یی مركب از نهادهای مسوول به منظور تصمیم گیری جدی در این خصوص تشكیل شود تا منافع ملی كشور را در این زمینه حفظ كند. همچنین وزارت آموزش و پرورش باید تمام متون درسی محتوای كتاب ها و نقشه های مندرج در آنها را با مصوبه جدید هماهنگ سازد. در كتب تاریخی نیز فصلی تحت عنوان اقوام ایرانی پیش از آریایی ها گنجانده شود.
بؤلوم : Kenger
دوشنبه 21 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
آزاد تبریز- ماشااله رزمی
در قسمت شرقی شهر تبریز اندکی بالاتر از مسجد کبود ، محله قدیمی « قورت میدانی » یعنی میدان گرک واقع شده است که از طرف جنوب به محله خیابان و از طرف شمال به « میدان چایی » رودخانه ای که از وسط شهر می گذرد ختم می شود .
در دوره رضا شاه زمانی که فارسی کردن اسامی جغرافیائی آذربایجان با شدت و حدت تمام جریان داشت ، نام این محله را نیز ظاهرا برای از بین بردن حافظه تاریخی مردم تبریز ، بدون اینکه وجه تسمیه آنرا توضیح بدهند تغییر داده و آنرا میدان قطب نامیدند و از آن تاریخ تا بحال همچنان در اسناد رسمی و اوراق مالکیت از این محل بنام « میدان قطب » یاد می شود بدون اینکه ربطی به قطب جغرافیائی و یا قطب صنعتی و یا حتی به شخصیتی که قطب نامیده شود داشته باشد . ولی تبریزیان بدرستی در محاوره روزمره خود این محل را بنام اصلی آن یعنی « قورت میدانی » می نامند . و اما چرا این محل میدان گرگ نامیده می شود ؟ شاهزاده نادر میرزا معتبر ترین مورخ دوره قاجار و از نوادگان فتحعلی شاه در اثر ماندگار خود بنام « تاریخ و جغرافی دار السلطنه تبریز » می نویسد : « تبریزیان به روزگار گذشته دیدنیها داشتند که یکی از آنها بازی گرگ ...

آچار سؤزلر : تبریز,
+0 به یه ن
محورهای همایش:
- نام خلیج فارس و دریای خزر در نقشه ها واسناد تاریخی
- اهمیت نامهای جغرافیائی در سرشماریهای جمعیتی، حوادث غیر مترقبه، ارتباطات و...
- فعالیتهای بین المللی یكسان سازی نامهای جغرافیائی
- نامهای جغرافیایی در نقشه های پوششی كشور ( گردآوری، ثبت وذخیره سازی)
- نامهای جغرافیایی تاریخی، میراث غیر ملموس بشری
- پایگاه نامهای جغرافیایی و فرهنگهای جغرافیایی
مهلت ارسال مقالات كامل: بیستم بهمن ماه هشتاد و شش
برگزاری همایش: 22-23 اردیبهشت 1386
www.ncc.org. ir
+0 به یه ن
مهاباد (سویوخ بولاخ): آختاچی، آغلیان، آغ واتمان، آنا بولاخ، پیر ولی باغی، حاجعلی كندی، جاچی كند، خان كندی، دوه شهری، سیچان بولاخ، عزیز كند، شرف كند، قره آغاج، قره گول، قوری چای قیاق كندی، قلعه­جیق، كانی داغی، گول تپه، ملالر و …
بوكان: آغیرلی، اوچ تپه (آختاچی)، حصار بولاغی، داش كند، دنگیز، ساری قمیش، شهری كند، شیخ­لر، علی كند، قره­ كند، یئنگجه و …

تیكان تپه: ائرمنی بولاغی، آغ بولاخ، اورتا كند، ایلانی، ایونچی، توركمان كندی، تیكان تپه، جان بلاخ، گول تپه، داش آغیل، درزیلی، ساری قمیش، قیشلاق، قیشلاق سفرلی، قلعه­چی قورموش، گوگ تپه، گول، یاس كند، یئنگی كند و …
تورجان: باغلیجا، بوغدا كندی، قارا گؤز، قوچاق و …
اسكی بغداد: آجی دره، باش بولاخ، باغچا، شاه گلن، قره ده، قره چیلان، قیزیل گونبذ، قلعه تپه، قلعه­جیق، قوزلوجه، مراغه و …
پیران: سوغانلو، قیزقاپان، قیز كسك و …
شهرویران: اسمعیل كندی، آغ بولاخ، اوزون دره، تازه كند، تكاب­لی­جا، توت آغاج، خاتون باغ، داش تئیمور (داش دمیر)، دلیك داش، قره بولاخ، قره داغ، قره قیشلاق، قیزآباد، قیز قلعه، قیزیلجا و …
قوروه: آجی چای كندی و …
بیجار:
ساققیز: آیچی، آیاغچی و …
سردشت­: گل كندی، آلان، اشكان و …
اوشنو: قره سقال، آغ بولاخ، ایسلاملی، ترسا بولاخ و …
مر گور: تازه كند، خلج، خلكان و …
صومای برادوست: ایشكه سو، تازه كند، قره نیسا، قاراقوش، غازان، قره آغاج، یئنگیجه، ایستی سو، حاماملی و …

قایناق:

فرهنگ آبادی­های ایران و فرهنگ جغرافیایی ایران و سایره­ لر.
آذربایجان فولكلورو
(یكانات منطقه­سی منوقرافیاسی اساسیندا) تألیف و گردآوری: میر هدایت حصاری
بؤلوم : Kenger
دوشنبه 21 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
حمید دباغی

dabbagi@yahoo.com


حركت ملی دموكراتیك ملت تورك و مملكت آزربایجان جنوبی كه حالیا شاهد آنیم، در كل تاریخ این ملت و این مملكت، هرگز به اندازه امروزین دارای مضمون و استقامت توركی، ملی، دمكراتیك، مدرن، جهانی و علمی نبوده است. این مضمون و استقامت بسیار غنی و بیسابقه، خود را در اهداف، مفاهیم، شعارها و متدهای مشخصی جلوه گر می سازد كه تدقیق هر كدام، فورا روح و هویت توركی، ملی، دمكراتیك، مدرن، جهانی و علمی آنرا آشكار می سازد. بیسابقگی این مضمون و استقامت یكی نیز در گستره و عمق آن است، به نحوی كه در مدتی نسبتا كوتاه توانسته است خود را بر عرصه های سابقا هرگز دست نخورده و بسیار نوئی مانند تئرمینولوژی، سمبلها، نشانه ها و حتی املا و اورتوقرافی – نه تنها زبان توركی بلكه زبان فارسی هم- تحمیل نماید.





از دیدگاه زبانشناسناسانه صرف، حركت به سوی املا و اورتوقرافی توركی تماما فونئتیك و بدون تناقض داخلی كه كاملا از قید و بندهای املا مغلوط و نارسای زبان فارسی و یا املاهای محافظه كارانه التقاطی فارسی-توركی رها شده باشد، نیاز و ضرورتی تاریخی برای انكشاف زبان توركی در ایران است. ایجاد املا و اورتوقرافی تماما فونئتیك و رها از قواعد املا زبان بیگانه، تحمیلی و استعماری فارسی، در عین حال به لحاظ منافع سیاسی و ملی ملت تورك نیز یك نیاز و ضرورت تاریخی است. این چنین املا تماما فونئتیك و رها از یوغ املا فارسی در عرصه اورتوقرافی در مقابل املاهای محافظه كارانه فارس محور ویا املاهای فارسی-توركی التقاطی، معادل اندیشه تورك محوری و آزربایجان مركزی در مقابل اندیشه های فارس محوری و فارسستان مركزی (مدافع و مبلغ مفاهیم نادرستی مانند هویت قومی، ملت ایران، زبان ملی و مشترك فارسی، هویت ملی ایرانی ...) در عرصه سیاسی است. خوشبختانه امروزه گرایش غالب در نوشته های مختلف مطبوع و اینترنتی توركی و آزربایجانی بویژه در میان نسل جوان هویتجو- علیرغم وجود برخی مقاومتها و اصرارها بر كاربرد املا فارسی و یا املاهای التقاطی فارسی-توركی برای زبان توركی از سوی شماری از محافظه كاران- حركت به سوی املای منطقی، یكدست و تماما فونئتیك تورك مركز (در عرصه زبانی، در عرصه سیاسی) است.

یكی از عواقب طبیعی اتخاذ املای یك دست فونئتیك برای زبان توركی، مساله تحول لاجرم در نگارش فونئتیك و توركی برخی از اسامی و نامها مانند آزربایجان، تورك، آزر، قاشقای، اورمیه، بای بك و ... به ترتیب به جای آذربایجان، ترك، آذری، قشقائی، ارومیه، بابك و .... است. رسم الخط این گونه نامها هم از جنبه املا فونئتیك زبان توركی و هم از جنبه پیام رسانی، انعكاس ماهیت تورك مركزی و هویت ضد استعماری، علمی و مدرنیست حاكم بر حركت ملی دمكراتیك تورك و آزربایجانی شایان توجه است. همچنین اتخاذ نگارشهای متفاوت و نو برای مقولات و مفاهیم نزدیك اما جدایی كه در زبان فارسی با بی دقتی فراوان به یك شكل نشان داده می شوند (مانند توركمان و تركمن، موغول و مونقول و....)، نشان از تعمیق دیدگاهها، شناخت دقیقتر و شفاف سازی هرچه بیشتر ابهامات سابقا موجود، از سوی نخبگان و صاحبنظران تورك دارد. در زیر به نحوه نگارش چند نام از این قبیل اشاره شده است:




"تورك" و "توركی" به جای "ترك" و "تركی"

در سال ٢٠٠٥ در افغانستان، كشوری رها یافته از قومیتگرائی پشتون دولت طالبان كه اخیرا هشت زبان عمده رایج خود را رسمی اعلام كرده است، سمیناری بنام «انكشاف زبانهای توركی افغانستان» برگزار شد. در قطعنامه مصوبه این سمینار در باره مساله نحوه نگارش نام زبان "توركی" در افغانستان، چنین گفته می شود: "..... كلمة توركی به دو شكل «تركی» و «توركی» در متون كلاسیك ادبی ما دیده میشود. لذا به خاطر جلوگیری از پراگنده گی در نوشتار، شكل گرافیم (توركی) ترجیح داده شود و این شكل در نوشتار دایماً به صورت یكسان مراعات گردد". در ایران نیز به دلایلی مشابه، مساله نگارش واحد و استاندارد نام تورك و یا ترك وجود دارد. اما در جمهوری اسلامی ایران تحت حاكمیت قومیتگرایان فارس، متاسفانه هنوز هیچ زبانی به جز زبان محلی قوم اقلیت فارس رسمی و دولتی نیست و از اینرو مساله استانداردیزاسیون این نام بر عكس روال معمول در جهان متمدن، نه در سطح رسمی و توسط نهادهای آكادمیك و مراكز دولتی مسئول مربوطه، بلكه در سطح كاربردها و ترجیحهای فردی روشنفكران و فرهنگیان تورك به پیش رانده می شود.

در زبان فارسی "ترك" برای نامیدن دو مفهوم متفاوت، یكی گسترده و دیگری محدود بكار می رود:

الف- نخست معادل TURKIC انگلیسی به معنی عمومی و گسترده برای نامیدن خانواده ای زبانی داخل در گروه زبانهای آلتائیك و نام عمومی هر كدام از ملل و اقوام متكلم به یكی از زبانهای متعلق به این خانواده زبانی در آوراسیا. در محافل روشنفكری تورك و آزربایجانی برای این منظور عموما از فرم "تورك" استفاده میشود؛

ب- دیگری معادل TURKISH انگلیسی به معنی خاص و محدود برای نامیدن ملت به لحاظ شمار اول ایران كه بخش عمده آن در آزربایجان جنوبی، قاشقای یورد در جنوب ایران و آفشاریورد در شمال خراسان ساكن است و نیز ملت عمده ساكن در تركیه ویا زبانهای ایندو. برخی از فعالین سیاسی و فرهنگی "ترك"، بدین معنا نیز كلمه "تورك" را بكار می برند. ترجیح و كاربرد شكل "تورك" از طرف این گروه برای نامیدن ملت خود، به منظور تاكید بر تعلق ملت تورك ساكن در ایران به خانواده ملل توركی و یا دنیای تورك – از طریق نوشتن این نام بر اساس فونئتیك زبان توركی- و نفی تعلق آن به دنیای ایرانی (كه شامل فارسها، كردها، بلوچها، پشتونها، تاجیكها و … میشود) – از طریق اجتناب از نگارش این نام به فرم رایج "ترك" در زبان فارسی است.

نگارش نام "تورك" به شكل فونئتیك به هر دو معنی محدود و گسترده، همچنین ناشی از تمایل فزاینده برای ثبت و نگارش صحیح و فونئتیك كلمات توركی بویژه نامهای شخصیتهای تاریخی و اقوام و دول و ایلات و ... در زبان فارسی است كه در ادبیات سیاسی و علمی معاصر ایران مشاهده می شود. به نظر میرسد برآیند عوامل فوق یعنی ضرورت ثبت اسامی توركی با تلفظ صحیح آنها، تاكید بر هویت توركی زبان و ملت اول ایران، تاكید بر تعلق این دو به دنیای تورك، حركت به سوی املا كاملا فونئتیك توركی و استانداردسازی نگارش نام این ملت و زبان، در شرف شكل دادن اجماعی در نگارش نام ایندو در زبان فارسی به شكل "ملت تورك" و "زبان توركی" است.

"آزربایجان" به جای "آذربایجان"

در مورد ریشه شناسی نام آزربایجان در اوائل قرن بیستم در ایران و اروپا در منابع فارسی، ارمنی و برخی منابع اروپائی چندین تئوری رایج شد، از جمله اینكه این نام معرب تركیب ایرانی آذرآبادگان- آتروپاتگان به معنی محل نگهداری آتشها ویا نگاهبان آتش (آذر-آدر از كلمه اوستائی آثه ره و یا آده ره به معنی آتش) بوده و یا از نام سرداری ایرانی بنام آتروپاتئس و ... ریشه گرفته است. این تئوریهای قطعی نشده مانند ادعاهای اثبات نشده ای از قبیل وجود آتشكده های متعدد زرتشتی در آزربایجان و حتی تولد زرتشت در این مملكت، از طرف دولت باستانگرای پهلوی و نخبگان و دولتمردان قومیتپرست و فرهنگیان نژادگرای فارس در كوتاه مدت با آغوش باز پذیرفته و سپس در مقیاس كشوری و جهانی بازتولید و تبلیغ شدند. (اكنون قطعی شده است كه بسیاری از این اوجاقها- و نه آتشكده ها- یادگار تقدیس و احترام به آتش - امری از دیرباز مشترك و رایج در بسیاری از فرهنگها و تمدنها و ادیان در سراسر جهان و از جمله در فرهنگ توركی و تمدنهای بومی آزربایجان - می باشند و ربطی به زرتشتیگری ندارند. علاوه بر آن مدتهاست كه ادعای تولد زرتشت در آزربایجان به طور قطعی رد شده است. معتقدان به وجود واقعی وی نیز، او را شترچرانی احتمالا متولد آسیای میانه، جائی در ازبكستان فعلی می دانند. اضافتا در حال حاضر وجود شخصی واقعی و تاریخی بنام زرتشت در عالم علم از اساس مورد سوال و محل تردید بوده، بسیاری از صاحبنظران وی را شخصیتی افسانه ای-اسطوره ای و غیرتاریخی، غیرواقعی می دانند). از آنروز تاكنون این تئوریهای اثبات نشده و ادعاهای مردود از طرف ماشین تبلیغاتی، فرهنگی و آموزشی دولت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران فربه تر شده و در جهت هویتزدائی توركی و هویتسازی ایرانی به معنی نادرست ملی و غیرتوركی برای مملكت آزربایجان و ملت تورك بكار گرفته شده اند.

طرفه آنكه تئوریهای مطرح دیگری كه همزمان و در همان سالها مساله توركی بودن نام آزربایجان را به پیش كشیده بودند از سوی این دسته جات و نهادها بالكل نادیده گرفته شدند و یا از انظار و افكار عمومی مخفی گردیدند. اما اینك پس از گذشت قربب به دو سده از آغاز ماجرا، به موازات كشف و تجمع یافته های نو، انتشار منابع جدیدی كه قبلا در دسترس نبوده اند، پیشرفت در شاخه های مربوطه علم تاریخ، مردم شناسی، توركولوژی، میتولوژی، باستانشناسی و ائتنوقرافی و با اهمیت یافتن دوباره روایتهای مردمی در تاریخ شناسی مدرن، مساله كاملا به صورت دیگری درآمده است. هر روز كه میگذرد در نظر اهل فن، تئوریهای توركی منشا بودن نام آزربایجان، كه با روایتهای مردمی و قرائن تاریخی دال بر توركی بودن این نام نیز تقویت میشوند مقبولیت و اعتبار بیشتری كسب می كنند. در زیر به برخی از این تئوریها اشاره میشود:

تئوری آز+ار+بای/ به ی/ بی+قان

طبق این تئوری، بخش اول نام آزربایجان ماخوذ از نام قوم باستانی تورك "آز" و یا "آزر" (آز+ار) بوده (نگاه كنید به مدخل آزر و آذری زیرین) و بخش دوم آن نیز به شكل "بای+قانBAY+QAN " و یا "به ی+قانBƏY+QAN " قابل تقطیع است. بنا به این ریشه یابیها "آزربایجانAZƏRBAYCAN " به معنی سرزمین آزرهای محتشم و "آزربه یجانAZƏRBƏYCAN " به معنی سرزمین سركرده آزرها است. عده ای نیز این نام را به شكل "آزربیجانAZƏRBİCAN "، "آزر+بی+قان" كه در آن پسوند "–بی-Bİ " پسوند جمع ساز و یا به معنی قوم است تقطیع نموده اند. "-بی-Bİ " و یا "-پی-Pİ " پسوند جمع به زبان ایلامی در نام بعضی از اقوام مانند قوم باستانی "لولوبی" (لولو+بی، لو ویا لولو به زبان سومری به معنی انسان و مرد است)، "ائللی پی"، "مادا پی"، "سوو پی" و بنا به عده ای "آزر+بی" در نام "آزربیجان" است. برخی از صاحبنظران پسوند قوم ساز -بی را واریانت كلمه بودون-بوی توركی به معنی قوم و خلق دانسته اند. بنا به این ریشه یابی "آزربیجانAZƏRBİCAN " به معنی سرزمین آزرها (قوم آزر) است.

"به یBƏY " ("بكBƏK "، "بگBƏG "، "به یگBƏYG "، "بیگBİG "٬ "به یBƏY " و "بیBİ " همه فرمهای گوناگون یك كلمه توركی اند) در فرهنگ سیاسی دول توركی عموما به معنای امیر، درجه ای بالاتر از "آقاAQA " و پایین تر از "خانXAN " و "خاقانXAQAN " و همچنین معنای عالیرتبه، بزرگ، مسئول، مافوق، شوهر، آقا و ... بكار رفته است. كلمه "بایBAY " در زبان توركی به معنی غنی، صاحب، سرور، محتشم، ثروتمند، مقتدر، توانا و .... است. "باییماق" و "باییتماق" در تركی قدیم به معنی ثروتمند شدن و ثروتمند كردن، اعمار، مرفه و آباد نمودن است. از تركیب "بای+ آغوت" كلمه "بایاغوت" ساخته شده كه به معنی غنی است. "آغوت" پسوند تحبیب در تركی باستان است مانند "آلپاغوت" = "آلپ + آغوت" به معنی دلاور محبوب. اكثرا كلمه توركی "بایات" (بیات) را فرم جدید "بایاغوت" میدانند. "بیات" نام یكی از طوائف 24 گانه اوغوز است كه در تشكل ملل تركمن و تورك (در ایران بخصوص از جنوب همدان تا سواحل خلیج فارس، در آزربایجان، عراق و تركیه) و فرهنگ توركی نقش بسیار اساسی داشته است. دده قورقود، كوراوغلو، فضولی همه از بیاتها هستند. در توركی مدرن "بایات" به معنی قدیمی و كهنه است.

عده "بای" توركی را ماخوذ از كلمه "بایان" مونقولی دانسته اند. در زبان مغولی "بایان" به معنی ثروتمند و قدرتمند است. این كلمه به شكل اولیه خود بایان در میان تركان باستان آوار، اون اوغور و اویغورها و دیگر اقوام آلتایی نیز رایج بوده است. عنوان" بایان" لقب بزرگترین خاقان توركهای اویغور "بایان چور" (به معنی شاهزاده ثروتمند) است. "بایان" بعدها به شكل "بوگ یان" وارد زبان روسی شده، در زبانهای اسلاوی شبه جزیره بالكان به شكل "بان" و به معنی والی بكار رفته و همچنین به زبان مجاری نیز وارد شده است. عنوان "بایان" در نام طائفه توركی "بایاندور، بایندر، بایندور، باییندیر" از توركهای اوغوز نیز موجود است. "-دور" پسوند تكثیر در نام قبائل توركی است مانند "چاولدور". بایاندورها یكی از قبایل توركی هستند كه در قرون وسطی در تمام ایران، بین النهرین، آناتولی و قفقاز پراكنده شده بودند. بایندورها موسس یكی از مهمترین دولتهای تركهای آزربایجانی توركمان در تاریخ یعنی دولت "آغ قویونلو" و یا "بایندریه" میباشند. عده ای نام بایات (بیات) توركی را نیز جمع قدیم كلمه بایان دانسته اند. (در توركی باستان برخی از اسامی و عناوین مختوم به "ن"، با تبدیل آن به "ت" جمع بسته شده اند، مانند تارخات، تیگیت و بایات كه به ترتیب جمع تارخان، تیگین و بایان اند).

پسوند ائتنوتوپونیم ساز توركی "-غان-ĞAN " "-قان-QAN "، "-گان-GAN "، "-كه ن-KƏN " نشان دهنده جا، مكان و محلهای جغرافیائی است. این پسوند در توپونیمهای باستانی مانند كورقان-قورقان (پشته ای كوچك بر مزار مرسوم در میان اقوام اوراسیا در ٥ هزار سال پیش. بعدها به معنی استحكامات و قلعه و ...)، قادیرقان، خینقان (سینجان)، بارسیغان-بارسقان، قارقان (قاراقان-خرقان، معادل قوراخان مونغولی. رود كوچك، باریكه آب كوهستانی)، قاتقان (خم، انحنا، كج و مورب)، یارقان، یارلیغان (از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل پرتگاه، كناره دره، شكستهای كنار رودخانه)، چالاغان (از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل زندگی طائفه چالا-چلا از توركان قیپچاق)، اٶتوكه ن (نام الهه مكان. كلمه ای اصلا مونقولی) و ... بكار رفته است. این پسوند در توپونیمهای بیشماری در سرزمینهائی كه روزگاری تحت حاكمیت اقوام آلتائی، پروتوتورك و تورك بوده اند بویژه در آزربایجان بیادگار مانده است، از آن جمله نامهای جغرافیائی زیر اند: بلاسجان-بلاشگان، داخرقان-توفارقان، بیلقان-بایلاقان، مغان-موغان، زنگان-زنجان، سیساقان- سیسجان، یئكه ن، شانجان، سدقان (صدقان)، چادگان (چادقان)، چٶهره قان، دلیجان، اندیجان، دیلمقان، نوشیجان، كمیجان، ورزقان، گوگان، گرگان-جرجان، واسپورقان، ارزینجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان-چپقان، جنقان-جنگان، جوشقان، و... پسوند "-قان-QAN " از طریق قوم و یا اتحادیه اقوام پروتوتورك ساكا به زبان پارتیان و از آنجا به زبانهای ایرانی وارد و پس از استیلای عرب و نفوذ فرهنگ زبانی عربی تبدیل به "-جان-CAN " شده است.

روایت مردمی برهان قاطع

در باره ریشه شناسی توركی نام آزربایجان روایات مردمی چندی موجودند. یكی از جالبترین آنها را محمد خلف تبریزی در اثر خویش برهان قاطع ثبت كرده است. این روایت دارای عناصر زبانی است كه آن را بسیار كهن می نمایاند، از جمله ذكر "آغور" به جای "اوغوز" و كاربرد پسوند جمع توركی قدیم "-ان-ƏN ": "...... گویند وقتیكه آغور [اوغوز خان] آن ولایت گرفت، صحرا و مرغزار اوجان - كه یكی از محال ولایت آذربایجان است- او را خوش آمد و فرمود كه هر یك از مردم او یك دامن خاك بیاورند و آنجا بریزند؛ و خود به نفس خود یك دامن خاك آورد و بریخت. تمامت لشگر و مردم هر یك دامنی خاك بیاوردند و بریختند. پشته ای عظیم برهم رسید، نام آن پشته را آذربایگان كرد. ….. چه آذر به لغت تركی به معنی بلند است و بایگان به معنی بزرگان و محتشمان؛ و آنجا را با آن مشهور گردانید….". در كتاب فرهنگ رشیدی تالیف رشید الّدین متوفّای ١٦٥٤ میلادى نیز نقل میشود اوغوز خاقان از شروان بر خاست و به اران رفت و از آنجا آمد به مغان، به اوجان آمد و در آنجا ساكن شد. نام این مناطق را آذربایجان گذاشت.

الف- در تركی قدیم پسوند جمعی به شكل "-ه ن-ƏN " ویا "-ان-AN " موجود بوده است. مثلا در تركی قدیم كلمه "ارƏR " به شكل "اره نƏRƏN " (مردان، جوانمردان) با استفاده از این پسوند جمع بسته شده است. محتمل است نام بعضی از اقوام نیز با استفاده از این پسوند جمع بسته شده باشد، مانند "آزان" به معنی آزها (از قوم آز) و "خازاران" به معنی خزرها (نام محله ای در شهر اورمیه). عده ای كلمات "خیزان" و "اوغلان" در زبان توركی را نیز جمع با پسوند "–ان" كلمات "خیز" (قیز) و "اوغول" دانسته اند. در روایت برهان قاطع نیز "بایگان"، احتمالا فرم جمع قدیمی كلمه "بیگ-به یگBƏYG " (به معنی امرا و بزرگان) ویا "بایBAY " (به معنی ثروتمند و غنی) است. با این فرض میتوان چنین استنتاج كرد كه یا كلمه "به یگBƏYG " نخست به شكل "به یگه نBƏYGƏN " جمع بسته شده و سپس در اثر آنالوژی با فرم جمع "بایانBAYAN "، به "بایگانBAYQAN " تبدیل گردیده است؛ و یا كلمه "بایBAY " نخست به شكل "بایانBAYAN " جمع بسته شده و سپس در اثر آنالوژی با فرم جمع "به یگه نBƏYGƏN "، به "بایگانBAYQAN " تبدیل شده است.

ب- "آذر" به معنی بلند در این روایت، احتمالا مخفف و محرف "اوجایئرUCAYER " به معنی جای بلند و یا فرم دیگری از "اوزه رÜZƏR " توركی به معنی قسمت فوقانی و روئین و بالائی... است (اوزه ÜZƏ در توركی باستان به معنی فوقانی و مرتفع است). تبدیل صدای "ج" به "ز" (و "چ" به "س") در برخی از لهجه های توركی مانند تبدیل "بنزه مك" به "بنجه مك" در بعضی لهجه های توركی آزربایجان، "جول" قاراچای به "زول" در توركی بالكار (به معنی راه) و تبدیل "اجل" عربی به "ازل" در توركی قازان مشاهده شده است.

ج- یكی دیگر از نشانه های قدمت این روایت، ذكر فرم آغور (اوقور) باستانی به جای اوغوز متاخر است. تبدیل "ر" اصلی آلتائیك و توركی باستان به "ز" (مانند گٶر-گٶز، تور-توزاق، یور-یوز، ...) در زبان توركی پدیده ای نو و مربوط به هزاره اخیر است، "ر" اصلی كه در توركی به "ز" تغییر یافته، در زبانهای مونقولی، یاكوت، چوواش و مجاری همچنان حفظ شده است.

ذال معجمه، الف ممدود و هویت ملی: در خط و زبان توركی معاصر حرف و صدای "ذ" (ذال معجمه) وجود ندارد. عده ای بدین سبب و نیز به منظور تاكید بر ریشه شناسی توركی نام آزربایجان و هویت توركی اش، بر نگارش این نام به شكل "آزربایجان" تاكید دارند. در طرف مقابل نیز، تاكید بر كاربرد شكل "آذربایجان" از طرف نژادپرستان آریائی و قومیتگرایان افراطی فارس و نهادهای رسمی دولتین پهلوی و جمهوری اسلامی، به منظور تاكید بر پارسی بودن این نام و مملكت و نفی هویت توركی آن است. (علاوه بر نگارش، تلفظ نام آزربایجان به دو زبان توركی و فارسی نیز متفاوت است. حرف اول این نام به توركی كه در آن صدای "آ" ممدود و یا بلند وجود ندارد، با الف كوتاه (A-a) و به فارسی كه دارای صدای الف كوتاه نیست، با "آ" ی بلند و یا ممدود (Â-â) ادا می شود).

فرمهای دیگر نام آزربایجان: در زبان توركی تلفظ صدای فتحه در میان سه الف كوتاه در نام آزربایجان (AZƏRBAYCAN)، به لحاظ قانون هماهنگی اصوات ثقیل است. از اینرو این نام در آزربایجان شمالی گاها به شكل آزیربایجان (AZIRBAYCAN) و در تركیه به شكل آزاربایجان (AZARBAYCAN) و یا آزئربئیجان (AZERBEYCAN) تلفظ می شود. تبدیل آزر به آزار (مانند ساوار، قاجار، آوشار) و یا به آزیر (مانند سابیر، یازیر) در نام اقوام به لحاظ فونئتیك زبان توركی پدیده ای قانونمند و مسبوق به سابقه تاریخی است.

همچنین در نحوه نگارش نام آزربایجان بین پان ایرانیستها، قومیتگرایان فارس و نهادهای دولتی جمهوری اسلامی و توركان از طرف دیگر تفاوت وجود دارد. در حالیكه گروه اول نام آزربایجان را، بویژه هنگام اشاره به آزربایجان جنوبی تعمدا به اشكال نادرستی مانند AZARBAIDJAN و AZARBAIJAN می نویسند، توركان و آزربایجان این نام را به شكل واحد و صحیح آن یعنی AZERBAIJAN بكار می برند. (گاها در منابع ارمنی نام آزربایجان به شكل AZVERBAIJAN آورده می شود. ZVER در زبان روسی به معنی حیوان است)

"آزر" (AZƏR- AZER) به جای "آذری" (AZARY-AZARI-AZERI)

در ریشه شناسی توركی نام آزربایجان چندین تئوری وجود دارد. در همه این تئوریها (به استثنای روایت برهان قاطع كه آذر را به توركی به معنی بلند شمرده است) وجود پسوند اسم تبار و قومساز "ار" در هجای دوم این نام مدافعه میشود. كلمه "ار" ("آر" در توركی غربی و چوواش، "ایر" در توركی شرقی، "هر" در توركی خلج٬ "یئر" در توركی ساری اویغور، "اور" در زبان سومری) (ER, ƏR, AR, IR, İR, UR, YER, HƏR) به معانی انسان، مرد، مردم، جوانمرد، قهرمان، سرباز، رزمنده و ....... است. این كلمه در توركی باستان و قدیم به عنوان پسوند برای ساختن نام اقوام، تبارها، گروهها و ایلات و طائفه ها نیز بكار رفته است. مانند قاجار، افشار، ساوار- سووار- سابیر، یازه ر -یازر- یازیر، آجار - آجیر، تاتار، خزه ر- خزر، كنگر-كنگه ر، آوار-آپار، ماجار، میشه ر، هونقار، بالخار- بالكار، خومار-خمر-خمار، بوله ر- بولقار- بلغار٬... (معادل پسوند باستانی نام قومساز "ار" در توركی مدرن پسوند "-لی"، "-لو" می باشد. جالب آنكه "لو" به زبان سومری نیز به معنی انسان و مرد است). برخی منابع ریشه شناسی٬ بخش دوم از نام گروههای معروف به پروتوتورك مانند "كیمر-جومر، سومر" و حتی "توخار" را نیز همین كلمه "ار" دانسته اند. كاربرد "ار" در نام اشخاص و در نامگذاری گروههای مختلف انسانی در دوران توركان سلجوقی بویژه سلجوقیان غرب و حكومتهای محلی تورك در آزربایجان و آسیای صغیر٬ حتی در دوره عثمانیان بسیار رایج بوده است. به عنوان مثال: گون اری=گونری (مرد روز یا با توتم خورشید)٬ قوم اری (مرد ریگزار٬ شخصی كه در دشت زندگی میكند)٬ آغاج اری=آغاجری (انسان با توتم درخت٬ شخصی كه در جنگل زندگی میكند)٬ داغ اری (شخص كوهستانی)٬ دویون اری٬ اؤلوم اری (محكوم به اعدام)٬ تورك اری=تركری (شخص تورك)٬ سو اری (شخص نظامی)، قز اری-غز اری (شخص منسوب به اوغوزها)، دنیز اری، قویون اری٬ یابان اری (بیگانه٬ شاخه ای از توركمانهای جنوب حلب مهاجرت كرده به سیواس)٬ ایل اری (بومی٬ محلی)٬....

تئوری قوم آز-آزر: عده ای نام "آزر" را مركب از دو بخش "آز" و "ار" دانسته اند. در شماری از متون تاریخی پیش و پس از اسلام به اقوامی بنام "آز" و اسامی مشابه آن اشاراتی شده است. از جمله در سنگ نوشته های گٶك تورك (تون یوقوق)، چرم نوشته های تورفان، راحه الصدور (راوندی)، جامع التواریخ، صوره الارض (ابن حوقل)، مروج الذهب (مقدسی)، المسالك و الممالك (ابن خردادبه)، معجم البلدان، سفرنامه ابن بطوطه، دیوان لغات الترك (به شكل "آز كیشی"، یعنی انسان آزی)، كتاب دده قورقود و ....... هنوز آشكار نشده است این گروههای متعدد قومی واحداند ویا هر كدام قومی جداگانه اند. همچنین در منشا تباری و زبانی این اقوام نیز مباحثه وجود دارد. در تاریخ و روزگار معاصر در میان ملل تورك نیز (بولغار، تاتار، ازبك، قازاق، قیرقیز، باشقورد، آلتای، توركمن، قاراچای-بالكار، ....) به اقوام و تیره ها و در محل سكونت و حاكمیت این اقوام در ناحیه بسیار وسیعی در اوراسیا به نامهای جغرافیائی بیشماری می توان برخورد كه در نام خود عنصر "آز" ویا "آس" و مشابه آنرا داشته باشند. یكی از این اقوام قومی پروتوتورك - آلتائیك در پیرامون دریای خزر بنام آز، آس، آسی (آسیانیها، آسیناها، ویا آلانهای بعدی)، یاز و یا جاز (در زبانهای اسلاوی) است. این طائفه پروتوتورك در طول تاریخ خود با اقوام اسلاویان روابط نزدیك انسانی داشته كه خود را از جمله به شكل ازدواج مخصوصا میان رهبران و روسای طوائف دو طرف جلوه گر میساخته است. گروهی طائفه یاز -یاس - یازیق (YAZYG) را كه در نواحی مولدوایا و اوكراینای فعلی می زیسته و بر اقوام اسلاویان آن منطقه و اروپای شرقی حكم می رانده اند و از اجداد مجاریان بشمار میروند را نیز منسوب به همین طائفه پروتوتورك "آز" دانسته اند. عده ای از محققین قوم قیرقیز را نیز منسوب به قوم آز دانسته و نام قیرقیز را به شكل "قیریق+آز" (چهل آز) تقطیع كرده اند. در سنگ نوشته های تون یوقوق، آزها وابسته به اقوام تورك، تورگیش و قیرقیزها شمرده شده اند. در این سنگ نوشته ها علاوه بر تركیب "آز بودونAZ BUDUN " (قوم آز)، "آز ائللیكAZ ELLİK " (مملكت آز)، حتی تركیبی عینا به شكل " آز اریAZ ƏRİ " به معنی "انسان منسوب به قوم آز" وجود دارد.

طبق معتقدان این تئوری، آزر كه نام آزربایجان از آن ماخوذ است نام حكومت ایلی و دولت قومی تورك در منطقه شمال غرب ایران، جنوب قفقاز و شرق كشور تركیه بوده كه قرنها پیش از میلاد مسیح بر بسیاری از اقوام و قبایل دیگر آن منطقه از جمله بر اوزها حكومت میكرده است. پانصد سال پس از سقوط دولت آزان، در این نواحی دولت میدیا تشكیل شده است. در عهد عتیق در آزربایجان و نواحی دور و نزدیك دیگر در آسیا به نامهای جغرافی به شكل آزار و ... می توان برخورد كرد. از جمله شهر "آزار" بین اورمیه و كركوك (قرن هشتم پیش از میلاد)، ناحیه "آزار" در ایروان چوخورو (قرن اول)، معبد "آزاری" در جنوب ماد (قرن اول)، شهرهای "آزارا" و "آزارابا" (آزر اوبا) در پیرامون دریای آزاق (قرن دوم) و .... عده ای نامهای ارس (آر+از)، سلماس (سالم+از) حتی آسیا را با نام این قوم مربوط دانسته اند. نام طائفه "آز" در زبان مونقولی به شكل آزوت و در متون فارسی به شكل "آزان" جمع بسته شده (راحة ‌الصدور: اندر تاختن‌ ملك‌ آزان‌ بر اوزان)، هرچند ممكن است كه این شكل فارسی نبوده و جمع كلمه "آز" با استفاده از پسوند جمعساز توركی باستانی "-ان" بوده باشد (نگاه كنید به بند الف از روایت مردمی برهان قاطع). در منابع عربی از زبان این قوم بنام "الاذیه" (منسوب به قوم آز) و یا "الاذریه" (منسوب به قوم آزر) یاد شده است. بنابراین، ظن عده ای كه فرم "آذری" را مخفف كلمه آذربایجان دانسته اند، كاملا نادرست است. "آذری" مخفف نام آذربایجان نیست، "ی" آخر كلمه "آذری"، یای نسبت بوده و "آذری" در زبانهای فارسی و عربی بیگمان به معنی "منسوب به آذر" است.

تئوری قوم یاز-یازیر: عده ای نام آزر را تخفیف نام طائفه باستانی توركی یازیر (یازر-یازار- یازغیر و یا یازقیر) دانسته اند. این نام به معانی كسی كه بر ممالك بسیار هجوم برده، آنها را تصرف نموده و بر آنها حاكم است؛ آنكه دیگران را وادار به اطاعت كردن میكند، طائفه ساكن در دشت (یازی)، فرمانروا ویا صاحب ممالك بسیار و وسیع، بزرگ خلق .... آمده است. بسیاری از قوم شناسان و زبانشناسان این نام را به صورت یازی+ار به معنی انسان دشتی تقطیع میكنند، برخی نیز با تقطیع آن به شكل یاز+ار در صدد ایجاد ارتباط بین قوم یاز-یاس با قوم آز-آس فوق الذكر برآمده اند. یازیر-یزر ویا یازرها مانند كنگرها٬ بلغار-بولقارها٬ سابیر-ساوورها٬ خلج-قالاچها٬ آوار-آبیرها٬ خزرها٬ هون و آق هونها٬ قیپچاق-كومانها٬ پچنك-بجنه ها٬ بارسیل-بورچالیها، آغاج اری- آغاچری، هون٬ بون تورك، ساراقور٬ اون اوغور٬ اوقور و .... در زمره قدیمیترین گروههای توركی شناخته شده پیش از اسلام در آزربایجان٬ ایران و آسیای صغیر میباشند. این گروههای توركی بویژه در دوره ساسانیان در بسیاری از مناطق روستایی و شبانی آزربایجان پخش شده و اسكان گزیده بودند. بخش آسیای میانه ای یازرها در آخال تركمنستان كنونی، دولتی مستقل به پایتختی تاق و یا تاق یازیر تاسیس نموده اند. یازیرها در دوره اسلامی به عنوان یكی از طوائف ٢٤ گانه اوغوز، از شاخه بوز اوخها (تیر خاكستری) و از فرزندان آیخان شمرده میشدند. پس از حمله مونقول، آنها در موجی دوم به نواحی گوناگونی از جمله آزربایجان و آسیای صغیر (در اطراف ایسپارتا و بورسا) پراكنده شده اند.

تئوری قوم كاس-قاز: گروهی از محققین، نام آزر را تخفیف قاسر-قاسه ر و یا قازر-قازه ر ماخوذ از نام طائفه باستانی توركی كاس- قاس- قاز، .... دانسته اند. (قاسر: قاس+ار، قازر: قاز+ار، آزر: آز+ار). قاسهای ساكن در غرب دریای خزر و قفقاز، همچون توركهای خزر قومی جزیره نشین و با چشمانی آبی رنگ و موهایی بلوند توصیف شده اند. نام این قوم در ریشه شناسی نام ملت "قازاق" و كلمات "قفقاز"، "قزوین" و "كاسپی" نیز مطرح گردیده است. (برخی از محققین مانند محمود كاشغری در دیوان لغات الترك، نام شهر قزوین آزربایجان را با نام قاز، دختر افراسیاب مرتبط دانسته و آنرا به شكل قاز+اویون و یا بازیگاه قاز، دختر افراسیاب ریشه یابی كرده اند: "كوز- قاز " نام دختر افراسیاب "خاقان" بنیادگزار خاندان سلطنت "خان"ها، "تگین" ها و "تریم" ها، و پدر قاز، بارمان، و بارس قان كه هر كدام به نام خویش شهری پی افكندند می باشد. شهری كه به اسم "قاز" نامگذاری شد شهر قزوین در آزربایجان ایران، كه اصل آن " كاز اوینی- قاز اوینو" (به تركی بازیگاه قاز) می باشد است، زیرا كه وی در آنجا ساكن بود و بازی می نمود). طبق این تئوری نام قازاق به شكل قاسوق (قاس+اوق) و یا قاساخی (قاس+آخی)، و نام اروپائی دریای خزر، كاسپی به شكل قاس+پی تقطیع میشوند. (برای پسوند –پی به تئوری آز+ار+بای+قان مراجعه كنید). كلمه قز-قاز-قاد-كاس-كاد، ریشه كلمه "قایا"ی توركی امروزی به معنی صخره، در توركی و دیگر زبانهای آلتایی به معنی صخره، كوه صخره دار و شیب تند میباشد. (در متون اورخون، "قادیز" به معنی پرتگاه صخره ای است).

تئوری قوم خزر: عده ای نام "آزر" را با قوم توركی "خزه ر" مرتبط دانسته اند. نمونه متاخر جالبی از این دست، شاعر ملی تركمن ماخموت قولی پراغی است كه در اشعار خویش از آزربایجان به شكل "خزه ربایجان" نام برده است. وی میگوید: "من گزمیشه م ائیران`ی، خزه ربایجان`ی". در فولكلور تركمنی نیز از آزربایجان به شكل خزربجان و خزیربیجان یاد می شود. از این نمونه ها ارتباط نام آزربایجان با توركهای باستانی خزه ر استنباط می شود. علاوه بر این، برخی از محققین، بر این اعتقادند كه گاسپی و خزر هر دو نام یك واحد ائتنیك هستند كه در سواحل شمال و شمال غربی دریایی كه در زبانهای گوناگون نامهای آنها را به خود گرفته، زندگی می كرده اند. این محققین گاسپی و خزر هر دو را از ریشه گاس، خاس، خاز فوق الذكر دانسته و بر آنند كه این دو نام با افزوده شدن دو علامت جمع "پی" ایلامی و "ار" توركی به دو صورت مذكور در آمده اند. برخی از محققین نام "خیزیر" پیغامبر افسانه ای –شخصیت میتولوژیك كه در جهان تورك بنام وی دو عید مردمی برگزار می شود (خیدیر نبی بایرامی و خیدیرائللئز بایرامی) را نیز مرتبط با خزه رها و در نتیجه مرتبط با نام آزربایجان دانسته اند.

"ملت تورك آزر"، "قوم فارس آذری"

كلمه و تركیب "آذری ÂŻƏRÎ" هم به لحاظ املاء (داشتن ذال معجمهŻ )، هم به لحاظ دستور زبان (داشتن یای نسبیت فارسی-عربی-Î )، هم به لحاظ تلفظ (تلفظ با "آ" ممدود فارسیÂ ) و هم به لحاظ مفهومی (ارتباط با آذر و آتش فارسی) تركیبی فارسی و غیرتوركی است. در املا توركی معاصر حرف و صدای "ذ" (ذال معجمهŻ ) و در زبان توركی معاصر علی القاعده صدای "آ ممدود Â" وجود ندارند. (برای الف ممدود فارسی و الف كوتاه توركی به بحث بای بك و بابك زیرین مراجعه كنید). پسوند "ی-Î " در آخر كلمه نیز یای نسبیت فارسی-عربی است. این "ی" فارسی به شكل كشیده و ممدود "Î" ادا میشود كه بر خلاف فونئتیك توركی كه در آن صرفا "ی" كوتاه "İ" وجود دارد است. البته عده ای از مدافعین توركی منشا بودن نام آزری، این نام را دارای تركیب توركی "آز اری" به معنی انسان آز و نه تركیب فارسی آزری به معنی منسوب به آزر قبول می كنند. اما این نظریه مبتنی بر حدس و گمان، غیر منطقی و ناپذیرفتنی است و از نظر لغوی هم قابل قبول نیست. چرا كه در زبان توركی تركیبات به شكل "نام قوم خاص+ اری"، به معنی فردی منسوب به آن قوم خاص (تورك اری یعنی فرد منسوب به قوم تورك)، و تركیبات به شكل "نام قوم خاص+ار" به معنی ایل و یا گروه خاص بكار رفته است مانند تاتار به معنی قوم تاتار و همه دیگر نامهای اقوام تورك در تاریخ كه با تركیب ار ساخته شده اند (قاجار، افشار، ساوار- سووار- سابیر، یازه ر -یازر- یازیر، آجار - آجیر، خزه ر- خزر، كنگر-كنگه ر، آوار-آپار، ماجار، میشه ر، هونقار، بالخار- بالكار، خومار، بوله ر- بولقار- بلغار). تنها استثناء در این مورد نام قوم آغاج اری است كه این تركیب ویژه نه به معنی فرد منسوب به قوم، بلكه به معنی خود قوم بكار رفته است.

بدین ترتیب حتی اگر "آزر" به عنوان نام قومی تورك پذیرفته شود، تركیب "آذری" تركیبی صد در صد فارسی است و شایسته نیست برای نامیدن یك قوم و یا ملت تورك بویژه از طرف خود آن ملت و یا قوم تورك بكار رود. چنانچه در تاریخ نیز هرگز تركیبی فارسی برای نامیدن هیچ قوم تورك بویژه از طرف خود آن قوم بكار نرفته است. این كه یك ملت نام ملی خود را به زبان ملت دیگری- آنهم زبان ملتی كه نخبگان و سیاسیونش قصد محو و نابودی آن را دارند و عینا با نامی كه آنها برای وصول به این مقصد از آن استفاده می كنند یعنی آذری- بنامد به جز بی هویتی، ناخودآگاهی ملی و بی احترامی به خود نام دیگری ندارد. كسانی كه بخش آزر در نام آزربایجان را منسوب به قوم توركی "آز" و یا "آزر" (ویا قاسرها، یازرها، خزرها) می دانند و طالبند كه این نام را به جای نام تاریخی ملت تورك در ایران و آزربایجان بكار برند شایسته می بود كه اقلا در زبان فارسی آنرا به شكل "ملت آزر" (به جای قوم آذری)، "آزرها" (به جای آذریها)، "زبان آزری" (به جای زبان آذری) و یا "توركی آزر" (به جای تركی آذری) بكار برند. در زبان توركی نیز تركیبات مذكور میبایست به شكل "آزر میللتیAZƏR MİLLƏTİ " (به جای آذری میللتی)، "آزرلرAZƏRLƏR " (به جای آذریلر)، "آزر دیلیAZƏR DİLİ " (به جای آذری دیلی)، "آزر توركجه سیAZƏR TÜRKCƏSİ " (به جای آذری توركجه سی) و یا "آزرجهAZƏRCƏ " (به جای آذریجه) بكار برده شوند. (تعویض نام ملی و تاریخی ملت ترك ساكن در آزربایجان و دیگر نقاط ایران و قفقاز با نامهای ملی ساختگی مانند آذری و آذربایجانی، اقدامی بسیار نادرست و ضدملی است كه هم اكنون در جمهوری آزبایجان نیز طرفدارانی پیدا كرده است. فرهنگیان و روشنفكران تورك می باید در مقابل این تمایل و روند منحرف و ضد ملی به شدت مقاومت كنند)

"اورمیه" به جای "ارومیه"

منابع فارسی، كردی و ارمنی نام شهر اورمو (اورمیه) را به شكل "ارومیه" و منابع توركی و آزربایجانی این نام را در زبان فارسی به شكل "اورمیه" و به زبان توركی مطابق با تلفظ مردم به شكل "اورمو" می نویسند. گروه دوم معتقد به توركی بودن نام اورمو و در نتیجه اورمیه و همریشگی احتمالی آن با اسامی شهرهایی مانند اور و اوروك (از تمدن سومری)، اورگنج (دو شهر در ازبكستان و تركمنستان) و اورومچی (در تركستان چین، بئش پالیق سابق) اند.

تئوری سومری نام اورمیه: مدافعین این تئوری، نام اورمیه را به شكل "اور(و)+ مو" (URU+MU)و یا "اور(و)+مه" (URU+ME) تقطیع می كنند.

١- "اوروURU " در زبان سومری كه از طرف عده ای زبانی خویشاوند با زبان توركی و یا پروتوتورك در نظر گرفته می شود، به معنی شهر و آبادی است. نام دو عدد از مهمترین شهرهای سومری "اور" (المقیر فعلی در جنوب بغداد) و "اوروك" (ورقه فعلی) بوده و احتمال داده می شود نام كشور عراق نیز یادگار كلمه اوروك سومری باشد. (اوروق و یا اوروغ در تركی به معنی قبیله و یا گروه انسانی خویشاوند و در تركی معاصر به شكل اویروق به معنی تابعیت و شهروندی است).

٢- "موMU " در زبان سومری (معادل شامو در زبان آكادی) به معنی بهشت و یا بخشی از آسمان-بهشتها و شاید به معنی باران است. "مهME " نیز در این زبان به معنی معیارها و نرمهای فرهنگی و یا پرچمها و نشانه های این نرمها می باشد. بنابراین "اوروموURUMU " به زبان سومری به معنی "شهر بهشتی"، "شهر باران" و "اورومهURUME " به معنی "شهر فرهنگ، شهر بافرهنگ" می باشد. نام اورومو به معنی شهری بهشتی با باور رایج در ادوار باستان مبنی بر قرار داشتن باغ عدن در آزربایجان –تبریز همخوانی تمام دارد.

تئوری اورال –آلتائیك نام اورمیه: در زبانهای مخلتف اورال-آلتائیك نامهای جغرافی متعدد مشابه با نام اورمیه وجود دارند. این نامها را میتوان به دو دسته جداگانه، یكی با معانی مكان و مقر و دیوار و دیگری با معانی زیبا و شاد و شوق و ... تقسیم كرد:

١- بن "اورUR " در زبان توركی باستان به معنی مكان و مقر و... و "اٶرو-هٶروÖRÜ-HÖRÜ " به معنی دیوار درهم تنیده است. ("اورUR " به سومری به معنی انسان است). كلمات اورتا (وسط)، اوردو (قرارگاه خاقان و ارتش)، اورون (مقام، مكان)، اورناماق (جای گرفتن)، اورلاتما (اسكان دادن)،... در زبان توركی و بنا به شماری از صاحبنظران كلمات یورد و یا یئر نیز از همین ریشه اند.

٢- در زبانهای اورال-آلتائیك تركیبات متعددی وجود دارند كه یادآور نام اورمیه اند. در همه این نامها معانی شادی، زیبائی، ذوق و شوق و الهام بخشی مستتر است:
الف- در زبانهای مونقولی كلمات اورماURMA ، اورامURAM ، اورمانURMAN ، اورماسURMAS ، اورمURM ، اوروما URUMUو .... به معانی روحیه، الهام، شوق و ذوق میباشند. نام شهر اورومچی URUMÇİ ویا اورونچی URUNÇİاویغورستان (تركستان چین) نیز كلمه ای مونقولی (لهجه باستانی مربوط به دو هزار سال پیش) است. در این تركیب اورو URU به معنی زیبا و مچی MÇİ به معنی مرغزار و كشتزار است.
ب- در زبانهای اورالیك (فینو اوگوریك مخصوصا در زبان مجاری) اٶرٶم-اٶرٶل ÖRÖM-ÖRÖLبه معنی شادی و نشاط است (زبانشناسان این نامها را ماخوذ از زبان توركی دانسته اند).
ج- در توركی باستان، اورینÖRİN, ÜRİN ، اورون ÜRÜN و اورگونÜRGÜN همه به معنی شاد و شاداب بودن.

بنابر این نظریه، نام اورمیه كلمه ای اورال آلتائی به معنی مكان زیبا و شادی بخش است.

تئوری تلفظ مردمی: عده ای نیز نام اورمیه را ناشی از تلفظ توركی "رومیه" و یا "رومی" میشمارند. طبق این نظر، از آنجائیكه صدای "ر" در اول كلمات اصیل توركی نمی آید، برای رفع این صدا از اول این چنین كلمات وارده از زبانهای خارجی، صدای "او" و یا "ای" به اول آنها (مانند ایره حیم به جای رحیم و .....) افزوده می شود. چنانچه واژه های "روم" و "روس" در توركی مردمی به شكل "اوروم" و "اوروس" تلفظ میشوند. نام شهر "اورفا" در تركیه نیز طبق همین قاعده و از افزودن صدای "او" به اول نام قدیمی این شهر "روبا" حاصل شده است.

نام دومین شهر آزربایجان اورمو-اورمیه، چه از ریشه توركی- اورال آلتائیك اروم-اورون، چه از تلفظ توركی "رومیه" و چه از ریشه سومری اورومو-اورومه گرفته شده باشد، شكل "اورمیه" مانند خود این شهر، دارای بار و هویت توركی است و شایسته است كه در زبان فارسی نیز به جای فرم غیرتوركی ارومیه بكار رود.

"بای بكBAYBƏK " توركی به جای "بابكBÂBƏK " فارسی

در باره ملیت و تبار "بای بك" قهرمان آزربایجانی میان فارسان و توركان مناقشه ای وجود دارد. گروه نخست وی را ایرانی تبار و حتی فارس و گروه دوم او را تورك می پندارند. این مناقشه به ریشه یابی نام وی نیز سرایت كرده است. گروه نخست نام وی را به شكل بابك نگاشته، با الف ممدود و یا فارسی Â تلفظ میكند و از ریشه پاپك ایرانی می داند، حتی برخی از ایشان گامی فراتر نهاده و بین نام پاپك و آزربایجان به شكل آتورپاپكان ارتباط برقرار كرده اند، در حالیكه گروه دوم نام وی را به شكل "بای بك" توركی نگاشته و با الف توركی و یا كوتاه A تلفظ می كند.

تبار و ملیت این شخصیت تاریخی و ریشه یابی نام وی هر چه باشد، فرم "بابكBÂBƏK " كه با الف ممدود و كشیده ادا می شود، ظاهر و هویتی فارسی و غیرتوركی دارد. در زبان توركی معاصر صدای الف كشیده وجود ندارد و تنها در مواردی بسیار استثنائی در كلمات وارده از زبانهای خارجی مانند فارسی و عربی (تاریخTÂRİX ، جاویدCÂVİD ، آیت ÂYƏT، عادیÂDİ ، عالی ÂLİ... ) حفظ شده و بكار می رود. الف كشیده در اینگونه كلمات عموما طبق فونئتیك زبان توركی به شكل كوتاه تلفظ میشود، مانند بازار فارسی BÂZÂR كه به شكل بازارBAZAR تلفظ می گردد. وجود الف كشیده در این قبیل كلمات علامت و دلیلی آشكار بر فارسی و غیرتوركی بودن این كلمات است. تلفظ نام بابك با الف كشیده فارسی در زبان توركی، علاوه بر اذعان به فارسی و غیرتوركی بودن این نام، بی اعتنائی آشكار به فونئتیك زبان توركی است. در زبان توركی نیز مانند هر زبان زنده دیگر نامهای اشخاص بویژه نامهای شخصیتهای تاریخی می بایست بر اساس قواعد و فونئتیك زبان توركی نگاشته و تلفظ شوند. چنانچه به عنوان نمونه نام آدم، قرایوسف، خضر، محمود، اسماعیل و.... در زبان توركی به شكل آدام، قارایوسوف، خیدیر، ماحمید، ایسماعیل و ... نوشته و تلفظ میشوند. در این مورد نیز، می بایست این نام در زبان توركی:
- یا با الف كوتاه به شكل BABƏK تلفظ گردد (كه احدی از توركان بنا به ضرورتهای قانون هماهنگی اصوات آنرا چنین تلفظ نمی كند)،
- یا بنا به قانون هماهنگی اصوات به "باباك-باباق" (BABAK-BABAQ - مانند تبدیل آدم عربی به آدام توركی) و یا "ببه ك" (BƏBƏK- مانند تبدیل "حیاط" عربی به "حه یه ط" توركی) تبدیل گردد (هیچكدام از دو فرم باباك-باباق و ببه ك در زبان توركی به عنوان اسم شخص بكار نرفته اند)،
- و یا با افزودن "ی" به الف كوتاه به شكل "بای بك BAYBƏK " تلفظ گردد. (الف ممدود به دیفتونگ آی تبدیل شود)

فی الواقع این شكل اخیر یعنی "بای بك" شكلی است كه در میان توركان از دیرباز (توركان باستانی بولغار) و امروز نیز (توركان معاصر تاتار، تركیه، آلتای، تووا،....) به عنوان اسم شخص رایج است. در این نام و فرم توركی، "بای" به معنی غنی، ثروتمند و محتشم؛ "بك" به معنی امیر، عالیرتبه، بزرگ و ... و كل نام تركیبی "بای بك" به معنی امیر محتشم است (برای اطلاعات بیشتر در معانی بای و بك به تئوری آز+ار+بای+قان مراجعه كنید).

"قاشقای" و "قارای" به جای "قشقائی" و "قرائی"

همانگونه كه در باره ماهیت فارسی تركیب آذری گفته شد، تركیبات قشقائی (نام بزرگترین اتحادیه ایلی دیاسپورای توركان آزربایجانی ساكن در ایران) و نیز ایل قرائی، هویتی فارسی دارد. در هر دوی این نامها "ی" نسبیت فارسی به نام ایلی تورك افزوده شده و تركیب فارسی حاصل به جای نام اصلی ایل بكار رفته است. این سبك از آنجا كه نام این ایل را از كلمه ای توركی (قاشقای، قارای) به تركیبی فارسی (قشقائی، قرائی) تغییر می دهد كاملا نادرست است. قشقایی و قرایی (نه قشقائی و قرائی) تنها می تواند به هنگام اشاره پدیده ای منسوب به این دو طائفه تورك در زبان فارسی بكار روند و نه به جای نام آنها، مانند شعرای قشقایی (به معنی شعرای قاشقایها، آداب قرایی به معنی آداب قارایها و ...). علاوه بر آن حرف "ئ" در الفبای توركی صرفا صدای كسره می دهد و كار برد آن به جای حرف "ی" در كلمات توركی ناشایست است. با تفاصیل فوق نگارش صحیح نام این دو طائفه توركی، قاشقای و قارای (به جای قشقائی و قرائی) است.

فارسی (FARS, FARSI) و پارسی (PERS, PERSIAN)

قوم فارس و زبان فارسی، با اقوام و زبان باستانی پرس، پارس، پارسی و پرشین عینیت و رابطه مستقیمی ندارد. ایندو٬ به لحاظ زبانی، دینی، تبار-نژادی و فرهنگی دو آنتیته تماما جداگانه اند. پارسی، زبانی ایرانی باستانی و منقرض شده است؛ پارسها قومی از ایرانی زبانهای باستانند كه مدتها قبل از آنكه از صحنه روزگار حذف شوند به دین زرتشتی در آمده بودند. تبار پارسهای باستان نیز آمیخته ای از ایندیك و مونقولوئید (فیزیوتیپی شبیه هندیان امروزی) بوده است. (شاید بتوان پارسییان زرتشتی مهاجرت كرده به شبه جزیره هندوستان را باقیمانده پارسیان باستان به شمار آورد٬ البته عده ای این تئوری را نیز رد نموده اند). در حالیكه زبان و خلق و مذهب فارس امروزه پدیده هائی جدید و كاملا نوظهور در ایران اندּ

توده فارس زبان امروزی ایران از هر جنبه بین قرون ١٦-٢٠ و در دوره صفوی- قاجار- پهلوی فرم امروزی را به خود گرفته است. این خلق با تركیب نژادی-تباری٫ فرهنگ و مذهب امروزی آن گروهی نامتجانس و نوظهور است. فارسها به لحاظ ‌نژادی گروهی ناهمگن مركب از رگه های مدیترانه ای پروپر٬ مونقولوئید٬ ایندیك و حتی نئگروئید میباشند. قوم فارس امروزین به لحاظ تباری تركیبی از اكثریت بومیان باستان غیرایرانی منطقه، بازماندگان منسوب به پرسها و دیگر اقوام مهاجر ایرانی زبان (عمدتا از شرق٬ از افغانستان كنونی)، بومیان و مهاجرین تورك (از شرق٬ از شمال و از غرب)، بومیان و مهاجرین عرب و سامی (عمدتا از جنوب غربی) است. بنابراین گروههای مختلف فارس زبان ساكن در ایران كه امروزه با نام قوم فارس از آنها یاد میشود در حقیقت ملقمه ای از گروههای مخلتف تباری و زبانی اند كه به مرور زمان با غلبه زبان فارسی دری دربارها و شاعران و مهاجرین افغانستانی، پذیرش علایق مذهبی توركان غلات قزلباش آزربایجانی و تركیه ای به شكل دگرگون و فارسی شده شیعه امامی و اخذ مظاهر فرهنگی٬ آداب و سنن٬ جشنها و اعیاد و خط از اعراب و بومیان و توركان و مهاجران ایرانی زبان دیگر به صورت قوم فارس (زبان) پا به عرصه وجود گزارده اند. حتی مذهب شیعه امامی كه یكی از اساسی ترین ستونهای هویتی قوم فارس امروز را تشكیل میدهد٫ نیز در سایه توركان قزلباش آزربایجان و تركیه به مذهب ملی قوم فارس تبدیل شده است. توركها از این جهت نقشی بی بدیل در بوجود آمدن خلق فارس بازی نموده اند.

زبان فارسی امروزی و رایج در ایران با ۶۰٪-۸۰٪ كلمات عربی، زبانی ژارگون-كرئول (jargon-kreol)مانند اوردو است. این زبان آمیخته ای از زبانهای ایرانی وارد شده به داخل مرزهای كنونی ایران كه منشاشان در افغانستان و تاجیكستان كنونی قرار دارد با دیگر زبانهای ایرانی غیرفارسی (سغدی، خوارزمی و راجی و ּּּ)٬ زبان عربی٬ توركی و دیگر زبانهای بومی ایران است.

كاربرد پرشین-پارسی برای قوم و زبان فارسی٬ قائل شدن به خلوص تباری و نژادی فارس زبانهای امروزی و یا اعتقاد به پاكی و عدم اختلاط اقوام پارسی باستان در طول دو هزار سال گذشته؛ نادیده گرفتن تاریخ و فعل و انفعالات دو هزار ساله٬ تحریف آن و گفتمانی پان ایرانیستی- نژادپرستانه برای ایجاد سابقه و هویتی تاریخی برای این گروه زبانی نوظهور و تصاحب هویت و میراث تاریخی پارسها توسط فارس زبانان امروزی است. یكی نشان دادن خلق نوظهور فارس با تركیب نژادی و مولفه های هویتی فرهنگی و مذهبی ویژه اش، با اقوام پرس باستانی از بی اساسترین جعلیات افسانه سازان دولتی فارس در تاریخ میباشد. در ایران امروز نه زبانی به اسم پارسی و نه قومی به اسم پارس و یا "پرشین" وجود ندارد، بنابر این میبایست اكیدا از بكار بردن نامهای پارس و پرس و پرشین به جای فارس و فارسی بویژه در زبان انگلیسی اجتناب نمود.

جعفری و شیعه (امامی)

یكی از مهمترین ناآگاهیها ویا بدآگاهیا در باره ملت تورك ساكن در ایران، آزربایجان و عراق، یكی انگاشتن مذهب این ملت با مذهب قوم فارس است. این یگانگی و اشتراك مذهبی فرضی و غیرواقعی توركها و فارسها، از طرف دولت ایران و قومیتگرایان فارس به عنوان یكی از اساسی ترین ابزارهای آسیمیلاسیون ملت تورك در قوم و فرهنگ فارس بكار می رود. حال آنكه دیرزمانی است در عالم و تاریخ تشیع – اقلا در سطح مردمی و معتقدان و مومنین- دو قرائت كاملا متفاوت توركی و فارسی-عربی از شیعه دوازده امامی (اثنی عشری) به ترتیب به نامهای جعفری و امامی (و یا مختصرا شیعه، شیعی) فرم گرفته است. در گذشته- و امروز در جامعه فارس- فرق بین جعفری و شیعه امامی دانسته نبود و ایندو اغلب مترادف یكدیگر و یا حتی به شكل مذهب جعفری امامی بكار میرفتند. اما امروزه به طور روز افزونی تناظر و عینیتی بین شیعه، شیعه امامی و امامی از سویی و بین هر سه اینها و فارسیت و قومیتگرائی فارسی از سوی دیگر ایجاد شده است. به طوریكه هرجا كه شیعه و یا امامی گفته می شود مراد صرفا شیعه امامی فارسی و نه فرم توركی آن یعنی جعفری است.

مذهب شیعه و یا امامی مذهبی است كه فارسها و برخی دیگر از اقوام ایرانی زبان منسوب به آن میباشند. قرائت امامی كه قرائت فارسی -عربی شیعه دوازده امامی اورتودوكس است، به شدت متاثر از آئینهای ایرانی باستان مانند زرتشتیگری است و در همسوئی با آن بر اصل معصومیت امامان و ولایت طبقه روحانیت شكل گرفته و در آن صنف روحانی و مجتهد از قدرت، اهمیت و قداست ویژه ای حتی عصمت برخوردار است. در مذهب شیعه (امامی) اختلاط دو نهاد دین و دولت و حاكمیت و تسلط صنف روحانی بر حكومت و دولت، اصلی اساسی است. این مذهب همان است كه در تاریخ معاصر در برخی از شخصیتهای فارس مانند ملامحمد باقر مجلسی، فضل الله نوری، مدرس، كاشانی، بروجردی، حائری، نواب صفوی، خمینی، خزئلی، مطهری، مصباح ‌یزدى، طبسى، جنتى، خاتمی، عسكراولادى، شریعتی، رجوی٬ پیمان٬ سروش، رفسنجانی، خامنه ای... مجسم شده است. تبعیض گسترده بر علیه زنان و تلقی انسان درجه دوم بودن آنها، باز در همسوئی با آئینهای باستانی ایرانی و زرتشتی (مانند سنن ایرانی-زرتشتی چادر، تعدد زوجات، صیغه، پست و ناپاك شمردن ذاتی زنان)، از مشخصات اصلی مذهب شیعه (امامی) فارسی است.

مذهب جعفری نیز مذهبی است كه امروزه توركهای شیعی ایران٬ خاورمیانه و قفقاز، در تركیه، ایران، آزربایجان و عراق بر آنند و خود را منسوب به آن میدانند. چهارچوب قرائت توركی مذهب جعفری توسط نادرشاه افشار مشخص شده است. این مذهب ابتدائا همان مذهب شیعه امامی بود كه وی آنرا به سطح یك مذهب فقهی مستقل تنزل داده است:

١- مذهب جعفری، به عنوان مذهب حقه پنجم اهل سنت و جماعت، در فروعات مقلد طریقه و اجتهاد امام جعفر صادق است.
٢- در مذهب جعفری مسجد و دین حوزه ای شخصی بوده و می باید از در هم آمیزی مسجد- دین و دولت اجتناب نمود.
٣- در مذهب جعفری، از امهات مذهب شیعه مانند ولایت و عصمت امامان و روحانیون خبری نیست.
٤- در مذهب جعفری، صنف خادمان دین (معادل صنف روحانی و یا روحانیت در مذهب شیعه امامی) فاقد قداست و امتیازات ویژه بوده، عنصر مركزی نیست.
٥- بنا به این مذهب، صنف خادمان دین مطلقا میبایست تحت كنترل حكومت عرفی و غیردینی لائیك عمل نماید.
٦- حوزه عمل خادمان دینی منحصرا محدود به مسائل عبادی و خدمات فقهی است. این گروه حق و صلاحیت دخالت در امور حكومتی و دولتی را ندارد.
٧- در مذهب جعفری نظریه ولایت فقیه، پارسیگری افراطی روحانیون طراز اول فارس و غیر آن، بدعت شمرده می شودند.
٨- در مذهب جعفری، همسو با اسلام مردمی و فرهنگ توركی، برابری زن و مرد اصلی اساسی است.

اكنون توركهای آزربایجانی تركیه و جمهوری آزربایجان بدرستی خود را جعفری نامیده و بعضا با اصرار به امامی نبودن خود و به متفاوت بودن مذهب خویش از مذهب شیعیان امامی (فارس و عرب) تاكید می كنند و بدرستی ادعا می نمایند كه صرفا جعفری بوده و شیعی (به معنی امامی فارس) نمی باشند. این روند تمایز و تبرا از شیعه در میان توركان، پس از تاسیس جمهوری اسلامی در ایران و به حاكمیت رسیدن نظریه بدعت آمیز ولایت فقیه، آمیخته شدن حاكمیت روحانیون شیعی امامی فارس در ایران با قومیت گرایی افراطی فارسی، باستانگرائی پارسی و آریائیگری نژادپرستانه، اتفاق استراتژیك و همه جانبه بنیادگرایان و روحانیت طراز اول شیعی فارس با نیروهای ضدتوركی - ضدشیعی- ضداسلامی ارمنی، یونانی، روسی و چینی بر علیه توركان، تضییقات گسترده بر علیه فرهنگ و سنن توركی و از جمله تضییق حقوق زنان و گسترش تصویری بسیار ناخوشایند از این رژیم فارسگرا در میان توركان منطقه تشدید شده است.

با توجه به نكات فوق و از آنجا كه بین دو قرائت جعفری توركان و شیعی فارس-عربی تفاوتهای ماهوی بویژه در عرصه های سیاسی و اجتماعی وجود دارد، می باید از یكی انگاشتن مذهب دو ملت تورك و فارس و مخصوصا شیعه نامیدن توركان ایران و آزربایجان اجتناب كرد. توركان آزربایجان و ایران بر مذهب جعفری و فارسها بر مذهب شیعه اند.

"توركجه" (TÜRKCƏ) و "توركچه" (TÜRKÇE)

ملل تورك و یا مللی كه زبانهایشان در خانواده زبانهای توركی قرار می گیرد همه دارای نام ملی مخصوص به خود مانند تركمن، تاتار، اویغور، قیرقیز، اوزبك، قزاق و ... اند. در میان این ملل دو ملت هستند كه دارای نام ملی تاریخی مشترك به شكل "ترك" و یا "تورك" می باشند. اینها ملت تورك ساكن در ایران-آزربایجان-عراق و ملت تورك ساكن در تركیه-قبرس-شبه جزیره بالكان است. مساله نامگذاری این دو ملت خویشاوند و زبانشان كه هر دو لهجه یك زبان واحد به نام توركی هستند همواره معضلی بوده است. در غرب تمایلی وجود دارد كه زبان گروه اول را تركی آزربایجانی، آزربایجانی و یا آزری و زبان گروه دوم را به نام تركی بنامند.

این مشكل در زبان توركی نیز وجود دارد. اخیرا یكی از نویسندگان تورك (سایت-وئبلاق تورك دونیاسی) راه حلی بسیار بدیع و قطعی برای رفع این مشكل پیشنهاد كرده است. او این دو نام را به همان شكلی كه متكلمین بدانها خود آنها را می نامند، نامیده است، یعنی تركی آزربایجانی را به شكل توركجه (TÜRKCƏ) و تركی تركیه را به شكل توركچه (TÜRKÇE). بدین ترتیب مساله نامگذاری این دو لهجه بسیار نزدیك زبان توركی اقلا در زبان توركی به طور قطعی حل خود را یافته است.

"توركمان" (TÜRKMAN-TURCOMAN) و "تركمن" (TÜRKMEN-TURKMEN)

توركمان و تركمن دو ائتنونیم با ریشه مشترك اما معانی و مصادیق مخلتف اند. تركمن (جمع عربی آن تراكمه) نام ملتی از ملل تورك ساكن در جمهوری تركمنستان در آسیای میانه و برخی نواحی پیرامون آن است. زبان این ملت جزء شاخه شرقی توركی اوغوزی است. اما توركمان كه جمع عربی آن تركمه است، ائتنونیمی مربوط به توركان آزربایجانی است. زبان همه گروههای تاریخی و یا معاصر دارای نام توركمان، جزء شاخه شرقی توركی اوغوزی غربی یعنی توركی آزربایجانی است. نام توركمان در تاریخ و عصر حاضر دو معنی مشخص داشته است. توركمان به لحاظ تاریخی نام گروهی ائتنوقرافیك (ایل واحد و یا ایلات متعدد) از تركان آزربایجانی است. گروههای آزربایجانی قزلباش در آسیای صغیر-خاورمیانه بویژه آن ایلاتی كه بر علیه دولت عثمانی قیام ننموده اند، برای تمایز بین خویش و تركمنهای همتبار و هم ریشه ساكن در آسیای میانه، خود را توركمان مینامیده اند. در منابع تاریخی، دولتهای تاسیس شده توسط این گروهها مانند دول تورك-آزربایجانی قاراقویونلو، آغ قویونلو، صفوی، افشار و قاجار با نام دولتهای توركمان شناخته میشوند. اما منابع فارسی این دولتهای توركی- آزربایجانی توركمان و ایلات موسس آنها را به منظور نقی هویت توركی و آزربایجانی ایشان به نادرستی و عمدا تركمن می خوانند.

ائتنونیم توركمان در كاربرد معاصر به منظور نامیدن دیاسپورای تركان آزربایجانی در كشورهای عربی عراق، سوریه، لبنان، اردن و بخشهائی از تركیه بكار می رود. هرچند به جای این نام كه منحصرا در مورد دیاسپورای تركان آزربایجانی در كشورهای عربی بكار میرود بهتر است نام تورك بكار برده شود. نام مربوط تركمه نیز نام واحد ائتنیك مشخصی متعلق به توركان آزربایجانی در قفقاز، ایران و شرق تركیه است. با توجه به آنچه كه گفته شد به هنگام اشاره به دیاسپورای توركان آزربایجانی در عراق و ... و همچنین شخصیتها، ایلات و دولتهای آق قویونلو، قاجار، افشار، صفوی و ... آن می باید از فرم توركمان استفاده نمود و شكل تركمن را منحصرا برای ملت ساكن در تركمنستان و نواحی پیرامون آن بكار برد.

"مونقول" (MONGOL)، "موغول" (MOĞUL-MOGHUL) و "موغال" (MUĞAL-MUGHAL)

در قرون ١٤ و ١٥ میلادی دول و خاندانهای موغولی ایلخانی (جلایری)، هلاكوئی (ایلكانی)، چوبانی، اینجوئی، قوتلوق خانی (قاراخیتای)، جغتائی (چاغاتای)، آلتین اوردا، موغال .... در ایران، هندوستان و كل آوراسیا در توده ترك و فرهنگ تركی استحاله یافته بودند. از این سبب و به منظور تاكید بر بینونیت این دو گروه، گروههای موغولی اصیل خویشتن را "مونغول" و بخش ترك شده ایشان خود را در اوراسیا مغول، موغول و در هندوستان موغال نامیده اند.

منابع فارسی فرقی بین مونقولهای ترك شده یعنی "موغول"ها و گروه اصلی "مونقول" باقیمانده نمی گذارند و در نتیجه و به خطا دولتهای تورك و آزربایجانی مانند ایلخانیان، چوپانیان و غیره را دولتهائی مغول (به معنی مونقول) می نامند. حال آنكه زبان مادری اغلب منسوبین خاندان و سران این دولتهای موغولی تاسیس شده در آزربایجان، توركی آزربایجانی بوده و در حیات اجتماعی و سیاسی روزمره خود نیز منحصرا متكلم به این زبان بوده اند. در میان این گروه اصلا مونقولی تماما تورك شده یعنی موغولها، تعداد اشخاصی كه هنوز به زبان مونقولی آشنائی داشته باشند، انگشت شمار بوده اند. برخی از سلاطین موغول در ایران، آسیای میانه و هندوستان خدمات بسیار ارزنده و ماندگاری به فرهنگ، زبان و ادبیات توركی نموده اند. از این جمله است سولطان احمد اووئیس اوغلو غیاث الدین بهادر جالاییر (١٤١٠-١٣٨٢) سلطانی فرهیخته از خاندان توركی آزربایجانی جلایری و یا ایلخانی با حاكمان اولیه مونقول، كه در سیر زمان تماما به دولتی آزربایجانی و توركی تبدیل شده است. وی كه موسیقی شناس، سخنور، مذهب، نقاش و خاتم بندی برجسته بود، دیوان شعر بسیار ارزشمند و مهمی به زبان توركی آزربایجانی دارد.
آچار سؤزلر : آذربایجان, تورکی, آزربایجان,
بؤلوم : Kenger
یکشنبه 20 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن
بخشى از مقاله نام هاى "بیگانه" تركى و عربى- حمید دباغى
هدف: نامهاى تركى و عربى
از نامهاى تغییر داده شده پیش از تشكیل كمیسیون جغرافیا میتوان به نامهاى زیر اشاره نمود:
اورمو (---> رضائیه)٫ سالماس (---> شاهپور)٫ تركمن صحرا (---> دشت گرگان)٫ سولدوز (---> نقده)٫ سلاخ (---> بصیرآباد)٫ آق قلعه (---> پهلوى دژ)٫ عربستان (---> خوزستان)٫ بندر انزلى (---> بندر پهلوى). قابل توجه است كه تمام این اسامى مربوط به مناطق ملى ترك و عرب مانند آزربایجان٫ تركمنستان و عربستان بوده اند.
پس از تشكیل كمیسیون جغرافیا سیاست فارس سازى شامل تمام نامهاى تركى (و عربى) شهر٫ ده٫ رودخانه٫ كوه٫ بخش٫ خیابان٫ كوچه٫ دشت٫ محله و حتى طوائف شده است. در یكى از اسناد كمیسیون گفته میشود: "اگر در این اسامى جغرافیایى كلماتى مانند چاى٫ سو٫ بولاق و نامهاى مشابه آن باشند٫ این اسامى بیگانه مشخص و به فارسى تغییر داده شوند....براى دیگر مناطق كشور كه داراى نام هاى نامناسب و غیرفارسى اند٫ فرهنگستان نامهاى مناسبى پیدا كند." همانگونه كه دیده میشود با ایجاد تناظر بین "غیرفارسى"٫ "نامناسب"٫ "بیگانه" و "كلمات تركى" آشكارا و عملا زبان ٦٥% از جمعیت كشور كه غیرفارسى است و در درجه اول زبان تركى نامناسب و بیگانه انگاشته شده است.
جاى تعجب نیست كه از نخستین اقدامات این كمیسیون تعویض بسیارى از نامهاى تركى در سراسر كشور و در آزربایجان و نیز برخى نامهاى عربى در عربستان بوده است.
به عنوان مثال: ساووج بولاغ (---> مهاباد)٫ آجى چاى (---> تلخه رود)٫ قیزیل اؤزه ن (---> سفیدرود)٫ قاراجاداغ (---> ارسباران)٫ جیغاتى چاى (---> زرینه رود)٫ میدان چاى (---> مهران رود)٫ سایین قالا (---> شاهین دژ)٫ میانجى (---> میانه)٫ قاراعئین (---> سیه چشمه)٫ خییاو (---> مشگین شهر)٫ اوجان (---> بستان آباد)٫ باغیش (---> بخشایش)٫ توفارقان (---> آذرشهر)٫ تاتائوچاى (---> سیمینه رود) .
وضعیت نامهاى عربى چندان متفاوت نبود. پس از آنكه نام نیاخاك اعراب ایران از عربستان به خوزستان تغییر داده شد٫ بدون توجه به موجودیت و فرهنگ ساكنین اصلى منطقه٫ مردم عرب٫ نامهاى شهرها٫ رودها٫ دشتها و حتى كوچه ها و محله ها هم تغییر داده شد.
مانند: محمره (---> خرمشهر)٫ ناصرى (---> اهواز)٫ فلاحیه (---> شادگان)٫ بنی طرف (---> دشت میشان)٫ عبادان (---> آبادان)٫ بساتین (---> بوستان)٫ خفاجیه (---> سوسنگرد)٫ ملامیر (---> ایذه)٫ حویزه (---> هویزه)٫ گج قارا گؤل (--->گچساران)٫ (این نام تركى بود)٫ خزعل آباد (---> خسروآباد)٫ خزعلیه (---> خرم كوشك)٫ معشور (---> ماه شهر)٫ سیمره (---> كرخه=گاماسب) و غیره.
مى توان گفت كه در عمل كمیسیون جغرافیا در تمام مكاتبات و مصوبه هاى خود منحصراً بر اسامى تركى متمركز شده و خواهان تغییر آنها به اسامى فارسى نه تنها در آزربایجان و دیگر مناطق ترك نشین بلكه در تمام سطح كشور گردیده است. در سالهاى ١٩٢٧ وزارت جنگ تغییر اسامى نامهاى ارمنى در ناحیه ماكوى آزربایجان را به هئیت وزراء پیشنهاد كرده بود. با اینهمه عمده نامهایى كه تغییر آنها مورد بررسى قرار گرفت نامهاى تركى مانند قلعه (قالا) جیك (---> عزیز آباد)٫ باخچاجیق (---> سردار آباد)٫ قارا خاچ (---> على آباد)٫ قارا كیلیسه (---> امان آباد) بوده اند.

آچار سؤزلر : ایران, تورک,
بؤلوم : Kenger
چهارشنبه 16 مرداد 1392     یازار : Fuzuli
+0 به یه ن

اورمو دیار باستانی با تاك های انگور و باغات میوهایی كه یاد بهشت برین را در ذهن متجسم مینمایند در كنار دریاچه ایی(اورمو گولو) كه همچون گوهری بر تارك منطقه می درخشد با مردمانی غیور و آگاه و مهربان با تاریخی هزاران ساله كه نسل مردمانش را به قدمت ((گؤی تپه))، ((تام تاما))، ((زرتشت)) و ... می رساند بحق پایتخت تاریخی آزربایجان است كه مهد تمدنهای باستانی بزرگی همچون آراتتاها، مانناها، هوریها، اورارتوها و ... بوده است كه در بطن تاریخ گاه صفحاتش از تمدن آفرینی و مدنیت مردمانش پرغرور و در مقطعی با نواهای روح انگیز و بی بدیل ((صفی الدین اورموی)) و عرفان ((حسام الدین چلبی اورموی)) و اشعار دل انگیز ((حیران خانیم)) و دلاورمردانی نظیر ((عسگر خان)) و ((كاظم خان)) موجبات افتخار امروز ماست و البته گاه از سختی هایی كه نارفیقان و دشمنان و متجاوزان بر هیبتش وارد ساخته اند مویه های دردناكی دارد كه تن و روح هر وارسته ایی را بدرد می آورد. اما آنچه كه موضوع مطلب جاریست، نگاهی بر اسامی برخی مناطق و محلات اورمو است كه در ذیل به ریشه نامگذاری آنها اشاره می شود:

گؤل اوستو: این میدان چند سال قبل به نام میدان امام حسین (ع) تغییر یافته است. در زمان قدیم در آن منطقه چشمه های بزرگی بودند كه بدین سبب نام گؤل اوستو را بدان داده بودند كه آن چشمه ها آب آشامیدنی نواحی زیادی از شهر را تامین میكردند.

نوو گئچر: این قسمت از شهر اكنون پنجراه نامیده میشود. نوو گئچر در امتداد گؤل اوستو قرار دارد كه از دو كلمه تركی "نوو" به معنای محل تقسیم و انتقال آب (ناودان كه در پشت بام ساختمانهاست از همین ریشه است) و "گئچر" به معنای محل عبور، است تشكیل شده است. آب شهر از گؤل اوستو به نوو گئچر سرازیر شده و از آنجا به مناطق مختلف شهر منتقل میشد كه بدین سبب نام نوو گئچر را به این منطقه داده اند.

عسگرخان: این منطقه قدیمی شهر كه یكی از دروازه های 8 گانه اورمو بوده است با نام یكی از سرداران رشید و وطن پرست طایفه بزرگ افشار بنام ((عسگرخان)) كه اولین سفیر ایران در فرانسه بوده است نامگذاری شده كه خوشبختانه تاكنون نیزنام اصلی خود را حفظ كرده است. در سال 1218 ه.ق عسگرخان فرمانده لشگر اورمو بود كه در جنگ با روسها در ایروان، باكو، گنجه و نخجوان طایفه افشار و دلاوران اورمیه ایی به سركردگی عسگرخان رشادتهای زیادی از خود نشان دادند و سپس نیز در همین دروازه عسگرخان در مقابل مهاجمان و یاغیان تالانگر كه از عشایر كرد بودند شهر را حفظ كردند. عسگرخان در 8رجب 1249 ه.ق وفات كردند.

چالا باشی: این منطقه از شهر اكنون به چهاربخش تغییر نام یافته است كه از دو كلمه تركی "چالا" به معنای "گودی و چاله" و "باشی" به معنای "سر" تشكیل شده است. در زمان جنگهای عثمانی و صفویه مردم و لشگریان در این منطقه از شهر كه مسیر حمله عثمانی به اورمو بود با حفر چاله و خندقهایی اقدام به دفاع از شهر كرده اند كه به همین جهت این منطقه با عنوان چالا باشی خوانده می شد.

جارچی باشی: این منطقه از شهر كه در قدیم محل استقرار و مكان اصلی اطلاع رسانی جارچیان شهر بود كه در مواقع لزوم با دستوراتی كه دریافت میكردند مسائل مختلف و مهم را بوسیله جار كشیدن در كوی و برزن به اطلاع مردم میرساندند كه به همین جهت این محله كه اكنون در خیابان شهید باكری قرار گرفته است جارچی باشی نامیده شده است.

وكیل باشی: این محله نیز در خیابان شهید باكری قرار گرفته كه محل سكونت وكلا و داروغه و قاضی شهر بوده است.

شیخ تپه: یكی از مناطق زیبا و اصلی شهر بصورت تپه ایی بزرگ است كه پارك جنگلی نیز در این منطقه قرار دارد. در سال 1297 ه.ق شیخ عبیدالله شمزینانی از رهبران فرقه نقشبندیه كه كرد زبان بود از تركیه به خاك غرب آزربایجان و اورمو حمله نمود و غارتگریها و جنایات و قتل عامهای فجیع و دهشت باری در اورمو، سلماس، سویوق بولاق (مهاباد) و قوشاچای (میاندوآب) انجام داد كه تاریخ از بازگویی آنها شرمسار و دردآلود میباشد. شیخ عبیدالله در تپه های منطقه ایی كه اكنون شیخ تپه نامیده میشود شهر را مورد هدف قرار میداد و در این منطقه از شهر نیز ساكن بوده است كه از آن تاریخ تاكنون آن منطقه را شیخ تپه نامیده اند.

عرشلو: این منطقه كه با بافتی روستایی در بافت جدید شهر در مابین خیابانهای البرز، میثم و فرهنگیان قرار دارد نام یكی از طایفه های قدیمی توركهاست. "عره ش" در تركی به معنای واحد طول(از مرفق الی نوك انگشتان) بكار میرود.

دوققوز پله: یخچال دوققوز پله در محله ای قدیمی به عسگرخان و در كنار نهر كوچكی به نام ((دره چای)) در شهر اورمو قرار دارد كه البته محله ایی نیز به همین نام در آن نقطه از شهر موجود است. دوققوز در تركی به معنای نه (9) می باشد كه عدد 9 در تركی جزو اعداد مقدس و معنی دار است كه در بسیاری از آثار باستانی آزربایجان به عدد 9 برمی خوریم. تا قبل ازگسترش شهر به صورت فعلی، اهالی اورمو از این یحچال بعنوان محل نگهداری یخ استفاده می كردند و نیز مراسم چهارشنبه سوری را در كنار حوضچه ای كه آب نهر به آن می ریخت و فاصله اش با یخچال حدود چهل متراست برگزار می گردید. با توجه به شكل ساختمان و نقشه ای یخچال ،به نظر می رسد این بنا به دوره قاجار تعلق دارد. بنا و سقف آن از سنگ و آجر است. این یخچال هنوز سالم باقی مانده و صدماتی به آن وارد نشده است. علاوه بر محلات فوق الذكر میتوان به محلاتی نطیر "یئددی درمان" ، "بدن دیبی" ، "آغداش" ، "توپراق قالا" ، "داش مچید" و ... اشاره كرد. اهمیت شناختن نامهای اصیل این مناطق در راستای تعریف هویت اصیل اورمیه است كه در طول صده معاصر دردهای زیادی را از جانب متجاوزان و مهاجران بر خود دیده است. بنظر میرسد تهیه نقشه های فرهنگی اصیل در مناطق غربی آزربایجان كار ضروری و مهمی است كه باید به سرعت از سوی مسئولان و مقامات مسئول و نیز دلسوزان فرهنگ آزربایجان صورت پذیرد.

رضا داغستانی:

ایضاح:بوردا ایشاره اولونان عسگرخان كی بو آددا بیر دروازا اورمودا وار اونجه هیندو دروازاسی و او محله هیندو محله سی آدلانیرمیش كی عسگرخان افشارین شهادتیندن سونرا عسگرخان آدلانیر و اوشهید اورمونون قوچ قبیر صاندیقیندا یاتیب. آمما ایرانین بیرینجی سفیری فیرانسادا ،عسگرخان عبدالمالكی گینه افشار طایفاسینداندی و جنرال مسچیدینین شبیستانیندا دفن اولوبدور كی گرك بیر بیرلریله قاریشیلماسینلار

اومود اورمولو: به نظر بنده ریشه شناسی چند نامی كه در نوشته ذكر شده به تحقیق بیشتر نیاز دارد.

نوشته حاضر جهت آشنائی نسبی به خوانندگان عرضه میشود.
http://urmiyem.blogspot.com/2010/02/blog-post_21.html
+0 به یه ن

اشاره: نویسنده مقاله ضمن بحث درباره قانون هماهنگی اصوات و تبدیلات حروف در زبان آذربایجانی و اشاره به برخی بیماری‌های زبانی، كلمات زیر را از دیدگاه خود تحلیل و بررسی نموده است.

۱- آذر

آذر به معنی آتش، كلمه‌ای است كه تركی آذربایجانی نمی‌باشد. زیرا حرف «ذ» در زبان تركی وجود ندارد. این كلمه از دو كلمة (آز+ ار[1]) تشكیل یافته است كه به معنی مرد آز می‌باشد. «آز»ها طوائفی از ترك‌ها بودند كه در منطقه آز سكونت داشتند[2]. این كلمه چنان‌ كه به صورت آذر نوشته شود، نه تنها از مفهوم اصلی به دور می‌ماند، بلكه كار محققین مربوطه را نیز با مشكل مواجه می‌سازد. كلماتی كه مشابه این كلمة تركی می‌باشند، عبارتند از: «خزر» (خز+ ار)، «قجر» (قج+ ار)، «ماجار» (ماج+ ار) و … واژه «آز» در كلمات آراز و آزقان نیز مشاهده می‌شود.

۲- ثمرخزان، ثمرین

با تذكر این‌كه حرف «ث» در زبان تركی وجود ندارد، بایستی دقت شود كه هر كلمه‌ای از نوع كلمات ثمرخزان، ثمرین جزو لغات غیر تركی هستند. ثمرخزان را به اشتباه به جای «زومارخار» كه به معنی بسته آزوقه می‌باشد، بكار می‌گیرند و ثمرین را نیز بجای «سومه‌رین» قرار می‌دهند. طبیعی است كه كلمات زومارخار و سومه‌رین كه ریشة عربی ندارند نباید با حروف عربی نوشته شوند.

۳- اربطان- اربط

«ارباتان» كه همان «آرباتان» می‌باشد، از واژه‌های ار+ باتان تشكیل یافته است. اربت نیز به همین ترتیب از واژه‌های آر+ بات تشكیل یافته است. كلمه ارباتان را به صورت آی‌باتان نیز مورد استفاده قرار می‌دهند كه در این تركیب آی یعنی ماه، كه آن هم یكی از آفریننده‌های اساطیری خلقهای ترك‌زبان می‌باشد. در این كلمات واژه ار به مفهوم مرد بوده و باتماق نیز مفاهیمی مثل ناپدید شدن و غوطه‌ور شدن دارد.

۴- ممقان، میانه

بعضی از كلمات زبان آذربایجانی، با تعویض حروف صدادار ضخیم و نازك و جایگزینی آنها به جای همدیگر، دگرگون شده و معنی اصلی خود را گم می‌كنند. مثلا” واژه «ماماغان» اگر به صورت «ممقان» نوشته شود، متغیر می‌گردد. «ماماغان» در معنای اسطوره‌ای «خدابانوی ماما» می‌باشد. در صورتی كه «ممه» در زبان تركی به پستان گفته می‌شود. هرچند این دو كلمه در ارتباط با همدیگر می‌باشند، ولی با عدم رعایت اصول نوشتاری، مفهوم واژه مذكور دگرگون می‌گردد.

كلمه «مایانا» نیز به همین ترتیب و به اشتباه به صورت میانه نوشته شده و لغت را از محتوای مفهومی خالی می‌كند. «مای‌آنا[3]» كه همان «مای مادر» می‌باشد كه، نام یكی از خدابانوهای اساطیری خلقهای ترك‌زبان می‌باشد. به نظر می‌رسد كه واژه‌های «مامان» (نام روستایی در كنار رود قیزیل‌اؤزن) و «میانداب» و «میاب» در ارتباط با لغات بالا باشند.

۵ – مهران‌رود، حصار، سنگ‌ محراب

با این توضیح كه واژه «آن[4]» در زبان تركی به مفهوم مكان می‌باشد، بایستی معنای مهران «جایگاه مهر» باشد. كلمه چای نیز كه قسمت دوم تركیب مهران‌چای می‌باشد، همان واژه رود در زبان فارسی است. این رودخانه از كوههای سهند سرچشمه گرفته و از داخل شهر تبریز به سوی دریاچه اورمو در جریان است. نام سنگ مهراب كه از سنگ‌های معروف و نزدیك قله كوه ساوالان می‌باشد، به احتمال زیاد در پیوند با مهر و آیین‌ مهرپرستی به وجود آمده است.

در واژه حصار هم «هـ» به «ح» و هم «س» به «ص» تبدیل شده و معنی واژه را دگرگون كرده است. «هاسار» كه از تركیب (هاس+ ار) تشكیل یافته، یك واژه آذربایجانی است. صدای دیگر این كلمه لغت «آس» است كه آن هم یكی دیگر از روستاهای آذربایجان می‌باشد. تبدیل حروف «س» و «ز» نیز از قواعد طبیعی زبان تركی است. بدین صورت «آس» می‌تواند همان واژه «آز» باشد.

۶-گوگان، گرگان

واژه «گؤی‌قان» كه به اشتباه گوگان و گاوگان نوشته می‌شود، به مفهوم آفریننده آسمان می‌باشد. «گ» دوم كه در دو صورت نوشتاری مورد استفاده قرار گرفته، واژه را از مفهوم اصلی انداخته است. این تبدیل، یعنی عوض شدن جای حروف «گ» و «ق» در كلمه گرگان نیز اتفاق افتاده است. «قورقان» در زبان تركی به مفهوم تپه و بلندی موجود در دشتی هموار است و در صورت دیگر و با صوتی دیگر، كلمه «قوْرقان» معنی آفریننده شراره و آتش به خود می‌گیرد. لكن، آنچه مسلم است این است كه این واژه به كلمه گرگ كه یك كلمه غیر تركی است ارتباط پیدا نمی كند. سیلاب دوم این كلمات، همان «خان» می‌باشد كه واژه خاقان نیز در ارتباط با آن است.

۷- علویان، ال علمدار

غالب نویسندگان نا‌آشنا به زبان تركی، حرف«ع» را به جای حروف «آ» و «ا» در زبان تركی قرار می‌دهند. «علویان» یكی این از نوع كلمات است كه در آن بكارگیری ناصحیح حروف موجب بروز بیماری زبان گردیده است. نام اصلی این واژه كه متعلق به روستایی در ماراغا «مراغه» می‌باشد، «آل‌ائی‌وان» است. «آل» به مفهوم خورشید و «وان» نیز به معنی استخر و دریاچه می‌باشد. «ائی» نیز صدایی است كه در بعضی كلمات و در مناطق معینی به كار گرفته می‌شود. مثل گل‌ائی، وور‌ائی كه در منطقه قره‌داغ مورد استفاده قرار می‌گیرد.

همچنین واژه‌های ال‌علمدار (نام كوه) و علمدار (نام شهر) با استفاده از حرف «ع» دچار ضایعه زبانی می‌گردند. «ال‌اره‌نلر» و یا «ار‌ اره‌نلر» كه از نامهای معروف آذربایجان هستند، از واژه‌های تركیبی می‌باشند. «آل» به معنی خورشید و «ال» نیز به معنی دست می‌باشد. اشاراتی كه در بعضی از اسامی به پنجه دست گردیده است، به احتمال قوی یادآور آیین زروانیسم می‌باشد كه در بینش مردمان قدیمی آذربایجان وجود داشته است. در این رابطه، بایستی گفته شود كه در مناطق آذربایجان سنگهایی به نام «آلی داشی» و«الی‌داشی» وجود دارند. به نظر می‌رسد كه نام این سنگها نیز متأثر از آیین زروان باشد.

۸- حسن‌آباد، حسن‌بیگلی

این واژه‌ها كه بصورت‌های فوق نوشته می‌شود، در واقع از ریشه «اسن» مشتق شده و به احتمال زیاد «اسن نو» و «اسن‌بیگلی» شكل نوشتاری صحیح آنها می‌باشند. «اسن» به مفهوم سلامتی بوده و در صورتی كه با صدای ضخیم «آ» شروع شود به شكل «آسان» در می‌آید كه آفریننده و آویزان كننده آسمان می‌باشد. خود كلمه آسمان نیز كه از مصدر آسماق (آویزان‌كردن) می‌باشد، با كلمه آسان در پیوند تنگاتنگ است. همچنین احتمال اینكه كلمات «حسن آباد» و «حسن‌بیگلی» منتسب به فردی به نام حسن باشد وجود دارد.

۹- در رابطه با كلماتی كه در زبان تركی از حرف «ص» استفاده می‌كنند، بایستی گفته شود كه در غالب این واژه‌ها باید از حرف «س» استفاده كنند. زیرا در صورت عدم‌ رعایت آن نیز ضایعه زبانی بروز می‌كند. وقتی كلمه آسلان (به معنی شیر) به صورت اصلان نوشته می‌شود، معنای كلمه نامعلوم می‌گردد و یا زمانی كه واژه سایین‌قالا به صورت صائین‌قلعه و یا شاهین‌دژ نوشته می‌شود باز هم مفهوم سایـین (محترم) ناپدید می‌شود.

از این نوع واژه‌ها می‌توان به لغات زیر اشاره كرد: سام‌سام (صمصام)، سیغایـیش (صغایش)، سوما (صومعه)، سومادیل (صومعه)، ماماسلی (ممدصلاح)، آسلان‌دوز (اصلان‌دوز).

۱۰- چراغ، قرمز، قرقز

در رابطه با چنین كلماتی، نكته‌ای كه حائز اهمیت است، این است كه حرف «ایـ» كه یكی از مشخصه‌های زبان تركی می‌باشد، در زبان فارسی وجود ندارد. بنابر این در موقع تلفظ ونوشتن حرف «ایـ» را با صدای «اِ» عوض می‌كنند كه این شیوه نگارش، در زبان تركی مشكلاتی را به بار می‌آورد.

سیلاب اول كلمه چیراق، واژه «چیر» می‌باشد كه آن هم نام یكی از طوائف تر‌ك‌زبانهاست. این واژه كه در نام روستاهای «چیراقلی» و «چیر- چیر» نیز مشاهده می‌شود با تغییر شكل از مفهوم اصلی فاصله گرفته و واژه را از محتوا خالی می‌كند.

واژه «قـیر» كه هسته اصلی كلمات قـیرمیز و قـیرقـیز می‌باشد، در صورتی كه به صورت «قر» نوشته شود، معنای دگرگون ‌شده‌ای به خود می‌گیرد… در واژه تركیبی قـیرقـیز، «قـیر» به معنی دشت و قیز نیز به مفهوم دختر و باكره است. در این صورت قـیرقـیز هم دشت بكر و دست‌ نخورده می‌دهد. همچنین این واژه نام یكی از طوائف ترك‌زبان می‌باشد.

ناهماهنگی در گفتار و نوشتار واژه‌ها، نه تنها در لغاتی مثل چیراق، بلكه در كلماتی نظیر بیناب و ماراغا نیز باعث بیماری زبانی می‌گردد. بیناب (بین= بركت، بیناب= جای پربركت) و ماراغا (ماراق= پرجاذبه) زمانی كه به صورت بناب و مراغه نوشته می‌شوند، مفهوم خود را از دست می‌دهند.

جهت نشان دادن مقداری از این نوع واژه‌ها، به واژه‌های زیر نظر می‌افكنیم:

گفتار و نوشتار صحیح در زبان تركی

گفتار و نوشتار غلط در زبان تركی

ساراب

(سار= جای محكم و مقاوم و آب= لاپ). در این صورت ساراب یعنی خیلی محكم و مقاوم. صورت دیگر این واژه در زبان تركی «لاپ‌سار» می‌باشد

سراب

سراب به مفهوم جائی كه بدون آب بوده ولی در آنجا آب دیده می‌شود و نیز سرِآب نیز یعنی جای شروع آمدن آب.

گومانا

«گوم‌آنا» به معنی مادر گوم، یكی از آفریننده‌های اساطیری خلقهای ترك‌زبان می‌باشد. «گومدورماق» نیز كه به معنی گذاشتن مرده به داخل قبر است در ارتباط با همین ریشه می‌باشد.

كمانج (؟)

امت / اممت

«امت» نام تباری از ترك‌زبانهای قدیمی می‌باشد. در كتاب دده‌قورقود از این تبار نام برده می‌شود: «امت سوْیونون آسلانی[5]».

امند (؟)

میشو[6]

«میشو» نام كوهی در داستان «گیلگمیش» می‌باشد.

میشاب (؟)

كاللا[7]

نام یكی از آفریننده‌های اساطیری در داستان گیلگمیش ائركاللا می‌باشد.

كلاله (؟)

پیرال

پیرال به مفهوم معبدآل یا معبد خورشید می‌باشد.

پیرعلیلو

معبد علیلو

ختائی

از واژه ختای كه یكی از طوائف ترك‌زبانها می‌باشند.

خطائی

خطاكار

خوجا[8]

در ادبیات آذربایجان به مفهوم سوداگر و دادوستد كننده است.

خواجه

یام

یعنی استراحت‌گاه بین شهری

پیام

سردری

در پیوند با نام ساردور كه از قلعه‌های قدیمی اطراف تبریز بود.

سردرود







--------------------------------------------------------------------------------

1- آذربایجان خالقینـین سوْی كوكلرینی دوشونركن. میر علی سیداوْف.

2- توركون قیزیل كیتابی. رفیق اوزدك.

3- قام شامان, میر علی سیداوْف, ترجمه صمد چایلی. ص: 65.

4- دده قوْرقود دونیاسی, آنار رضا, كوچورن: آلله وئردی محمدی. ص: ۲۲.

۵- كتاب دده قوْرقود,به كوشش م.ع.فرزانه. ص:۳۹.

۶- گیلگمیش, كهن‎ترین حماسه بشری. ترجمه دكتر داود منشی‎زاده, ص:۱۸,۱۹.

۷- همان.

۸- دیوان اشعار خسته قاسیم. به كوشش حسین صیامی. ص:۴۵. «گلن بزیرگاندیر, گئدن خوْجادیر»(رفت و آمد كنندگان بازرگان و خو>جاها هستند)

منبع : ائل دیلی و ادبیاتی درگیسی 9-جو سایی 1382-جی ایل

www.Azelbilimi.com

+0 به یه ن
دیدگاه‌ محمود افشار یزدی در مورد نامهای تركی و عربی

تغییر اسامی تُركی و عربی كه تُركتازان و غارتگران اجنبی (!) به نواحی، دهات، كوهها و رودهای ایران داده‌اند به اسامی فارسی، و از میان بردن كلیه این قبیل آثار خارجی
منبع:
زندگی‌نامه دكتر محمود افشار، وب‌سایت بنیاد موقوفات محمود افشار


Mahmıd Əfşarın Türk və Ərəb Adları haqqında görüşü
Yağı Türk və Özgə Ərəblərın Kənd, Dağ, çay vs verdikləri Türk və Ərəbcə Adların farsca adlarla dəyişdirilməsi və bu tür yad yapıdların bütünlüklə yox edilməsi.
Qaynaq:
Dr. Mahmıd Əfşarın yaşam hikayəsi, Mahmıd Əfşar Vəqf sitəsi



آچار سؤزلر : تورک,
+0 به یه ن

موارد زیر نمونه های خیلی كمی از هزاران هزار مصادیق بارز تغییر هویت حقیقی آزربایجان و جعل اسناد تاریخی است كه به روش تغییر كلی و یا ترجمه به فارسی اسامی شهرها، اماكن عمومی، محلات ، رودخانه ها، جزایر دریاچه و ابنیه تاریخی تاكنون به مرحلۀ اجرا گذارده شده است:

( اورمو، اورمیه←رضائیه، ارومیه)،
( قره عینی، چالدران←سیه چشمه)،
 (عربلر← پلدشت)،
 ( اشنو←اشنویه)،
 ( سولدوز←نقده)،
 (قوشا چای←میاندوآب)،
 (سویوق بولاق←مهاباد)،
 ( خانا←پیرانشهر)،
 ( ساری داش←سردشت)،
 ( تیكان تپه←تكاب)،
 (بی كندی←بوكان)،
 (دیلمقان/سلماس_ شاپور )،
 (صائین قالا←شاهین دژ)،
 (قره چمن← چمن سیاه)،
 (گادار چای← قادر رود)،
 (تاتائو چای←سیمینه رود)،
 ( جیغتائوچای← زرینه رود)،
 (قیزیل اوزن← سفیدرود)،
 (آراز چای← رود ارس)،
 (آرپالیق←جوزار)،
 (آغ داغ←سپید)،
 (آغجاداش←بردك)،
 (آوشارجیق←كاوه)،
 (آق مستی←بهرام)،
 (آلامزره←برزو)،
 (ایری داش←مهرداد)،
 (بزكلی←آذین)،
 (پاخلان آداسی←چشمه كنار)،
 (داشلیجا←سنگان)،
 (امیرداش←تنجك)،
 (قویون داغی←كبودان)،
 (گمیچی←كشتیبان)،
 (ایستی سو←آب گرم)،
 (گوی تپه←كوك تپه)،
 (كول تپه←گل تپه)،
 (نووگئچر←پنچ راه)،
 (گؤل اوستو←سرگل)،
 (یئددی درمان←هفت آسیاب)،
 (قویون كؤرپوسو←پل قویون)،
 (اوچ گؤزلو كؤرپو←پل سه چشمه)،
 (دوققوز پیلله بوز خاناسی ← یخچال نه پله)،
 (گؤی مسجید←مسجد كبود)،
 (اوچ گونبز←سه گنبد)

+0 به یه ن

با این حال در زمان رژیم سلطنتی منحوس پهلوی بسیاری از این ها یا تعویض شدند یا به لهجه فارسی آلوده شدند.
ذیلا به ذكر برخی از آنها می پردازیم:
فقط لطفا به اشتراك بگذارید تا كسی نگه نشنیدم یا ندیدم
ساوا > ساوه
كیرج > كرج
خرقان > رازقان
یام > پیام
دوشان تپه > خیابان پیروزی
ملك كندی > ملكان
آجی چای > تلخه رود
دیزه > دیزج
دیل ماغان > سلماس
ساققیز > سقز
ماكی > ماكو
قاراچیمن > سیاه چمن
قاپلان داغی > غافلانكوه
ساوالان > سبلان
خیاو > مشگین شهر
زنگیلان > زنجان
گرگر > هادی شهر
داش هرزند > هرزند قدیم
یاسی اوج > یاسوج
قوم > قم
آلتین داغی > كوه آلتای
اوجان > بستان آباد
سرس كندی > هشترود
جوستر > شبستر
قیز كورپوسو > پل دختر
كوشك سارای > كشك سرای
اورمو–اورملو > اورمیه-رضائیه
توفارقان > آذرشهر
قاراچور > سیاه چر
شارابخانا >شرفخانه
تومروس > تبریز
تاتا ا وچای > سیمنه رود
قوشاچای > میاندوآب
قاراچای > سیا رود
موغان > پارس آباد
سایین قالا > شاهین دژ
قیزیل اوزن > سفید رود
قارا گول > سیاه گل
آق باتان > همدان
سوبیر > آبیكسونقور > سنقر
آلا قاپی > عالی قاپو
آراز > ارس
بین آو > بناب
ماراغا > مراغه
خزر > دریای هیركانی
سو غوق بولاق > ساوجبلاغ
سوغوق بولاق > مهاباد
سولدوز > نقده
تیكان تپه > تكاب
آغاج اری > آغاجاری
سولدوز > نقده
و....

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=494807137273845&set=a.136839036403992.36766.136364726451423&type=1&theater 



http://yanlizbirqiz.blogfa.com http://azyurd.blogveb.com/